💫56👁

442 55 0
                                    

🔱سزار🔱

چرا دروغ بگم میخواستمش.
هر بار نزدیک شدن بهش و لمس کردنش حالم رو خراب میکرد!
اینکه اون نمیخواست و مقاومت میکرد بیشتر دیوونه ام میکرد و بیشتر میخواستمشو حریص تر و شیفته تر میشدم!

با دیدن اندام ورزیده و خوش تراشش آب دهنم راه افتاد.
لبام نبض میزد برای بوسید و چشیدن جای جای بدنش.
تقلا هاش بیشتر و بیشتر میشد.
کمربندم رو درآوردم و از دست هاش گرفتم و بالای سرش بستم و با حرص لب زد:
مرتیکه ی عوضی...همین الآن تمومش میکنی یا بزنم...

پوزخندی به حرف های قلدرانه و الکیش زدم و
از فکش گرفتم و فشردم که آخی گفتم.
کاملا روی تنش خیمه زدم و دم گوشش لب زدم:
هه اگه میتونستی تا الآن از زیرم بیرون میومدی نه اینکه نتونی یه وجب هم تکون بخوری پس برای من قلدری نکن پسر جون!

وقتی دستم روی برجستگی باسنش نشست لرزید و سیلی محکمی به باسنش زدم و خواست دادی بزنه که دست روی دهنش گذاشتم.
بدنش داغ شده بود و نشون میداد از لمس های دستم روی تنش بدش هم نیومده!

دو انگشتم رو لای شیار باسنش بردم.
وقتی کلا روی بدنش خیمه زدم نتونست تکونی بخوره و وقتی دستم به بیضه و عضوش رسید و میون انگشت هام فشردم که بدنش یهویی منقبض شد و نالید.

پوزخندی زدم با شنیدن ناله اش و دم گوشش لب زدم:
انگاری یه آقا پسری داره لذت هم میبره...هوم؟!

وقتی دستم که روی لباش بود با قطره ی اشکی خیس شد یهویی از حرکت وایسادم!

آهی کشیدم و روی شقیقه اش رو بوسیدم.
لبخندی زدم و تو یه حرکت برگردوندمش.
با چشای نیمه باز نگاهم میکرد.
حرکتی نمیکرد.
نگاهم به پایین تنه ای که حسابی خودنمایی میکرد انداختم.
سری تکون دادم.
شهوت و نیاز واقعا آدم رو تغییر میداد!
از اون مهران سرکش و شلوغ خبری نبود و انگار میخواست آروم بمونه تا بعد از تنبیه به جایزه اش برسه!

چشاش نشون میداد خمار شده و دلش میخواد به لذت برسه.
لبخند شیطونی روی لبام نشست.
از چونه اش گرفتم و خیره به لباش گوشتیش خمار و آروم جوری که گرمای نفس هام به لباش برخورد میکرد لب زدم:
دکی کوچولو میدونستی کارت رو خوب بلدی؟!

روی سینه اش رو مالیدم و نوکش رو بین دو انگشت فشردم که بدنش منقبض شد و آهی کشید.
خیره به برجستگی سینه اش لب زدم:
گریه کردی تا بیشتر ادامه ندم؟!هوم؟!

وقتی سر عضوش رو با انگشت شست فشردم هق زد و لب زد:
نفس...دارم میسوزم...هق...زود تر تمومش کن...نفس...

خندیدم و سیلی نرمی به صورتش زدم و یه آن از مو هاش کشیدم و لبام رو روی لباش کوبیدم!
به قدری دلچسب بود اون سرخی قلوه ای شکل که نمیخواستم یه لحظه هم از بوسیدن دست بکشم!
میون بوسه تنها فشاری که یه عضوش اوردم با ناله ی بلندی که توی دهنم خفه شد ارضا شد!

گازی از چونه اش گرفتم و چنگی از باسنش گرفتم و لب زدم:
توله ی حشری من!

💫Drown your gaze👁Where stories live. Discover now