🍫مهران🍫هیچ معلوم نبود چرا اینقدر وا داده بودم یا بهتره بگم چطوری تونست جاری کنه که اینجوری وا بدم!
با لمس دست هاش روی جای جای بدنم و پایین تنه ام حالم رو دگرگون کرده بود و نمیتونستم مهارتش رو برای تحریک کردن شخص مقابلش انکار کنم!
بدنم با هر لمسش تلاطم تر میشد.
وقتی عضوم رو میون انگشت های قطورش فشرد چشام از درد و لذت سیاهی رفت.
لباش جوری روی لبام رو میمکید که انگار قصد کندن و بلعیدنشون رو داشت!قلبم داشت از توی سینه ام بیرون میومد.
هم نمیخواستمش و هم میخواستم به کارش ادامه بده!
میون دو گانگی فکری بدی گیر کرده بودم!
فقط میخواستم بیشتر عضون رو فشار بده و بماله تا کام بشم!حرکت انگشت هاش روی طول عضوم بود و انگشت های داغش روی عضو داغم آتیشی به پا میکرد که نمیتونستم آه و ناله ام رو کنترل کنم!
خیره به چشام سرعت دستش رو بیستر کرد و عضوم رو پمپاژ کرد.
نزدیک صورتم با پوزخندی لب زد:
توله ی خوبی نبودی اما میخوام بهت جازه بدم!از بازوش چنگی گرفتم و با حرص و لحن خماری لب زدم:
داری طولش میدی...حتی نمیزاری خودم انجامش بدم...یهو از گردنم گرفت و فشرد و با دندون های کلید شده لب زد:
بهت رو میدم پرو نشو بچه...وقتی نزاشتم تا طلوع فردا خلاص بشی میفهمی دست بلند کردن و حاضر به جوابی چه عواقبی داره!به دستش با دو دستم چنگ زدم و با حرص پسش زدم و شروع کردم به زدنش که البته بی فایده بود و این گردن کلفته هرکول عمرا کم بیاره و بکشه کنار!
از دو تا دست هام گرفت و یه آن سیلی توی صورتم خوابوند که از درد نالیدم. گوشه ی لبم سریع شکاف برداشت و خون جاری شد و از مو هام گرفت و کشید و خیره به چشای پر دردم لب زد:
انگار یکم ملایمت بهت نیومده...میدونم چیکارت کنم...فقط تماشا کن!بعد حرفش از مو هام بیشتر کشید و از روی تخت پایینم آورد.
دادی از کشیده شدن مو هام کشیدم.
وقتی دوباره خواست سمت اون انباری بره با بغض چشام رو بستم!