💫168👁

251 29 0
                                    


🔱سزار🔱

سر و صورتش کثیف شده بود و با حالت انزجاری لب زد:
به طرز احمقانه ای دلم میخواد جیغ بکشم!

خندیدم به حرفش و از پشت بغلش کردم و به سینه ام چسبوندمش و گفتم:
وقتی غر میزنی دقیقا عین یه پیشی کوچولو میشی که ناز میکنه و دلش نوازش میخواد!

دست به سینه شد و بیشتر بهم تکیه کرد و لم داد روم که روی گردنش رو بوسیدم و با لبای آویزون و اخم های تو هم لب زد:
باید خودت ببریم حموم گفته باشم!

روی صورتش رو بوسیدم و گفتم:
چشم...هر چی ارباب کوچولوم بگه!

با ذوق خندید و سرش رو برگردوند سمتم و لباش رو روی لبام گذاشت و بوسید و کمی عقب کشید و چشمکی شیطون زد و لب زد:
میخوام حالا که اربابت هستم دق و دلی هر کاری که روم کردی رو سرت خالی کنم پیرمرد!

تو گلویی خندیدم و از چونه اش گرفتم و نزدیک لباش لب زدم:
پیشی کوچولوهام مگه بلدن تنبیه کنن؟!میخوای با پنجه های کوچولوت چنگول بکشی رو تنه یه شیر؟!

اخمو نگاهم کرد و لب زد:
نترس اگه پنجه هام برات کوچیکه از کمربند جنابعالی استفاده میکنم!

خندیدم و لبام رو به لباش چسبوندم و لب زدم:
اصلا بلدی کمربند رو چجوری دستت بگیری ببر سلطنتیم؟!

لبخندی شیطون زد و گفت:
الآن ترسیدی واقعا بزنمت که به جای پیشی کوچولو میگی ببر سلطنتی؟!

به حرفش قهقه زدم و یه آن روش خیمه زدم که با هیجان خندید و روی پیشونیش رو محکم بوسیدم و لب زدم:
یاد باشه که هر وقت زیادی به چشمم خوشگل بیای میشی ببر سلطنتیم!

لبخندی با عشق زد و دست هاش رو دو طرف صورتم گذاشت و گفت:
واقعا الآن میخوام با تموم وجودم بگم دوستت دارم سزار!

💫Drown your gaze👁Where stories live. Discover now