💫184👁

314 22 4
                                    


🔒پویا🔒

محکم روی صورتش رو بوسیدم و با خنده توی آغوشم فشردمش و گفتم:
قربون غرغرهات برم من...میخوای کولت کنم؟!اصلا میشم فرش زیر پات خوبه؟!

خندید و روی پیشونیم رو بوسید و گفت:
نمیخواد قربون من بری...فقط باید تا همیشه کنارم بمونی!

لبخندی با عشق زدم و روی چونه اش رو بوسیدم و مظلومانه گفتم:
پس میشه حالا که ازم ناراحت نیستی دوباره به پسرم پسرت رو بدی؟!

یهو با حرص اما آروم زد توی گوشم و گفت:
راست میگن تا به رلت میخندی روت سوار میشه و تو هم زیرشی!

بلند شد بره که خندیدم و توی بغلم گرفتمش و نزاشتم بره و دم گوشش لب زدم:
حداقل بزار بوست کنم عشقم...

تقلا کرد و خواست بازم بره که لبام رو روی رگ گردنش گذاشتم و عمیق مکیدم که چشاش بسته شد و لباش از هم فاصله گرفت و آهی کشید و لب زد:
خیلی نفهمی...

خندیدم و پیرهنش رو از تنش درآوردم و نوک سینه های ریزش رو به دندون گرفتم و بعد از گاز ریزی مکیدمش که دستش رو توی موهام فرو برد و به نفس نفس افتاد و آه و ناله هاش فضای اتاق رو پر کرد.

نمیتونستم دل از اون نیپل های صورتیش بکنم.
اونقدری میون لبام جوییدمشون که کاملا برجسته و ملتهب شده بودن.

وقتی به پایین تنه اش چشم دوختم با کمال تعجب پارسا بدون هیچ لمس کردنی اومده بود.
میدونستم روی سینه هاش حساسه اما نه اینقدر که بدون دست زدن به عضوش کام بشه!

💫Drown your gaze👁Where stories live. Discover now