#PART_172

184 18 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

چشمهاش‌و بست
همه جرعتش دود شده بود

تصویر هارولد پشت پلک‌هاش پررنگ شد

لعنتی حتما عصبانی می شه

اگه بفهمه انقدر احمقانه خودش‌و به کشتن داده حسابی عصبانی می شه

صدای غرش بلندی شنید و پشت بندش همه جا روشن شد

گلوله های سرخ با سرعت به بدن بزرگ هیولا می خوردن

چشمهاش با سرعت باز شدن

بهت زده به صحنه رو به روش خیره شد

درحد یک پلک زدن بود ولی همه چیز عوض شد

بالای پنجاه تا آدم نظامی با لباسهای شبیه هارولد هیولارو به رگبار بستن

سرش گیج رفت
_ فاک کیدو

صدای هارولد آرومش کرد

انگار همه چیز تو یک ثانیه خاموش شد

صدای نخراشیده هیولا و گلوله های آتشی رو نمی شنید

فقط هارولدی رو می دید که خشن شونه هاش‌و گرفته

نگران بود
مشخص بود داره دیوونه می شه

دایان بی اراده خندید

هارولد عصبانیت مرگبارش‌و عقب زد

نمی دونست کجاش‌و چک کنه

کل بدنش خیس خون بود

_ به خودت بیا‌ چه مرگته!؟
الان مگه وقت خندیدن!؟؟

دایان نفسش‌و بیرون داد

حرکت بعدیش هارولدو کیش‌و مات کرد

پیشونی خیس خونش‌و به سینه پهنش تکیه داد

نفسهاش سنگین بودن
ولی بیهوش نشد

🚬🍷

MY_DARK_HUNTER🥃❌Kde žijí příběhy. Začni objevovat