#PART_146

30 6 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

تسلیم شد : باید بهش زنگ میزدم
نگرانش بودم

سردی نگاهش کم نشد

_ اونی که وسط جهنمه تویی نه اون

با خیال راحت زیر پر قوی کارتر خوابیده

: همچینم پر قو نیست بخاطر من تی‌....

لب‌های داغ هارولد خفه اش کردن

چونه اشو چنگ زد

لبش‌و گاز گرفت‌و دود غلیظ پیپ‌و تو گلوی دایان خالی کرد

شوکه سرش‌و عقب کشید و سرفه کرد

کم مونده بود خفه شه

لعنتی این دیگه چه کوفتی بود!؟؟

هربار یک چیز قوی تر استفاده می کرد

هارولد با تفریح سیبک گلوش‌و ماساژ داد

_ آروم کیدو قرار نیست با یک پُک بمیری

دستش‌و پس زد

: کم مونده بود خفه ام کنی روانی

_ میدونی روانی امو باز از این غلطا می کنی!!!

گلوش‌و ماساژ داد

وقتهایی که میوفتاد رو دور لجبازی غیر قابل تحمل می شد

هیچ جوره نمی شد آرومش کرد

: حالا که اومدی دیگه میرم

دستش‌و زیر سرش جک کرد

خیره به دایان آروم لب زد : بیا اینجا کیدو

جلوی کمد وایساد : گفتم که دارم میرم

پلک زد : دایان بلندم نکن
بیا اینجا

خستم اگه بلند شم بجای تخت رو دیوار ترتیب تو میدم

دایان با حرص نگاهش کرد

: نکنه واقعا فکر کردی فاحشه ای چیزی ام!؟؟

آروم بهش خیره شد

_ اگه فاحشه بودی تو خیابون می کردمت و بر می گشتم خونه

این‌و قبلا هم بهت گفتم

🚬🍷

MY_DARK_HUNTER🥃❌Where stories live. Discover now