MY_DARK_HUNTER🥃❌

#PART_191

عزیزان پارت گذاری رمانا تو تلگرام چند ماه جلوتره🍷🫶
این لینکو تو تلگرام پیس کنید و جوین شید
لینک همه رمانام داخلش هست🥂🦪

@rosenovelsss

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

رویس : اروم بگیر تو الان یک سربازی

باید هرکاری واسه نجات دنیا بکنی

در شیشه ای با صدای بلند باز شد

رویس تو یک حرکت پرتش کرد داخل

لوییس محکم زمین خورد

صدای ناله اش توی صدای بسته شدن در گم شد

بخار غلیظ بعد چند ثانیه از بین رفت

خشک شده به صحنه رو به روش خیره شد

هیولا تو چند قدمیش وایساده بود
بدون هیچ قفل و زنجیری

باهاش تو یک شیشه کوفتی گیر افتاده بود

لب لرزونش‌و گاز گرفت

بدون اینکه بلند شه اروم خودش‌و روی زمین عقب کشید

هیولا خیلی آروم بهش خیره شده بود

کمرش که به شیشه خورد قلبش وایساد

کارش تموم بود

عمرا نمی تونست زنده بمونه

چشمهاش خیس شدن

: لعنت من کلی آرزو دارم نمی خوام بمیرم

صداش خیلی آروم بود ولی هیولا شنید

شکل بدنش خیلی شبیه انسان بود

صدای بلند رویس جفت شونو تکون داد

: نزدیکش شو

وحشت زده سر بلند کرد
_ چی!؟

رویس بی حوصله پاهاش‌و روی صندلی گذاشت

: نزدیکش شو

می خوام ببینم بدون زنجیر بازهم آروم می مونه و میذاره لمسش کنی یا نه

_ نمی تونم.... نمی خوام
این دیوونگی

🚬🍷