MY_DARK_HUNTER🥃❌

#PART_198

عزیزان پارت گذاری رمانا تو تلگرام چند ماه جلوتره🍷🫶
این لینکو تو تلگرام پیس کنید و جوین شید
لینک همه رمانام داخلش هست🥂🦪

@rosenovelsss

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

: امیدوارم ما اونجوری نشیم

دایان خودش‌و روی تخت انداخت

_ واسه من اینجا و بیرون فرقی نداره

اینجا یک گله هیولا منتظرن تیکه پاره ام کنن

اون بیرونم پدر خونی خودم

مطمعنم دل تو دلش نیست زودتر نیست‌و نابود شم

لوییس کنجکاو پاهاش‌و آویزون کرد

: مادرت کجاست!؟؟

دایان دستهاش‌و زیر سرش گذاشت

_ از لقبم مشخص نیست!؟

گیج گفت : لقبت!؟

_ اوهوم نشنیدی مگه رویس چی گفت!؟

من حرومزاده هانترام

مادر ندارم با برادرم مارکوس بزرگ شدم

: واقعا پدرت فرستادت اینجا!؟؟

خمیازه کشید
بدنش درد می کرد

_ آره می خواست مطمعن شه سر به نیست می شم

مارکوس میگه می خواد بکشتش

چشمهاش گرد شدن
: برادرت!؟

_ اوهوم تنها راهی که می تونم از اینجا برم همینه

بهت زده دستاش‌و تکون داد

: یعنی میگی برادرت بخاطر تویی که از مادر ازش جدایی می خواد پدرت‌و بکشه!؟

اصلا با عقل جور درنمیاد

کلافه چشم بست

_ میدونم دیوونگی
فکر نکنم واقعا انجامش بده

🚬🍷