#PART_158

200 18 3
                                    

عزیزان پارت گذاری رمانا تو تلگرام چند ماه جلوتره🍷🫶
این لینکو تو تلگرام پیس کنید و جوین شید
لینک همه رمانام داخلش هست🥂🦪

@rosenovelsss

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

هارولد به صدای تخسش خندید

: بدن لختت‌و از جلو چشمم جمع کن

چرخید و زیر پتو فرو رفت

_ خیلی خسته ام

کنارش دراز کشید
: وقت خوابه کیدو

سرش به بالشت رسید دایان خوابش برد

خیره نگاهش کرد

امشب کم مونده بود آلوده شه

هربار فکر می کرد یکی از اون لعنتی ها زخمیش کردن

ولی بازم جون سالم به در می برد

باید خیلی مواظب می بود

نمی تونست دایان‌و اینجا تنها بذاره

اگه چشم ازش برداره هیولاهای داخل دیوار بهش رحم نمی کنن

رویس منتظر یک آتو بود تا نابودش کنه

حدس اینکه بهش آمار دادن دایان نباید زنده برگرده آسون بود

واسه همین هم از همون اول نشونه اش گرفت

دایان تو خواب ناله کردو چرخید

تو خودش مچاله شد

هارولد پتورو کشید روش

_ خودم حواسم بهت هست کیدو
نگران چیزی نباش‌...

چشمهاش‌و بست و سریع تر از همیشه خوابش برد

°°°°°°°°°°

تمرین هاشون روز به روز سخت تر می شد

انقدر که دایان به خوابگاه نرسیده از خستگی بیهوش می شد

لوییس بدتر از اون روی پا بند نبود

بدنش یک دست کبودی بود

دلش می خواست فرار کنه

اینجا خود جهنم بود

بلاخره روز امتحان اول رسید

سخت و طاقت فرسا بود ولی جفت شون موفق شدن

لوییس دایان و دونفر دیگه رفتن واسه مرحله بعدی آموزش

بینشون یک دختر بود
سردی نگاهش عجیب دایان‌و یاد هارولد مینداخت

🚬🍷

MY_DARK_HUNTER🥃❌Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt