part 6

1.5K 284 312
                                    

امتحانش خیلی ضرر داشت به محض اینکه به مامان گفتم قرارداد امضا کردم و باید برای کلاس هام هزینه بدم شروع به داد زدن و گریه کردن کرد و ازم خواست همون لحظه دست برادرم رو بگیرم و به کشورم برگردم اما خب نه من قصد ول کردن رویاهام رو داشتم نه مبین پس فقط با ناامیدی گوشی قطع کردم و یه گوشه نشستم و به این فکر کردم باید چطور از پس مخارجم بر بیام؟

میتونستم از مبین کمک بخوام. درسته که این روزا اشتباه اس ام و آیدول منفور ایرانی صداش میکردن اما باز هم به لطف محبوبیت اعضای گروهش حقوق میگرفت و حداقل به عنوان یه آیدول درامد داشت.

میتونستم ازش قرض بخوام و بعد ها که مشهور شدم پولش رو پس بدم اما اگر هیچ وقت مشهور نمیشدم چی؟ حتی نمیخواستم به این موضوع فکر کنم. با صدای تهیونگ به خودم اومدم:

- اوچو

اوچو اسمی بود که یونگی از همون روز اول روم گذاشته بود و چون صدا کردن اسمم برای کره ای ها سخت بود این اسم روم موند وقتی ازش پرسیده بودن که چرا اوچو صداش میکنی گفت که چون خودم انتخابش کردم و حالا از انتخابم خیلی راضیم.

سرم بلند کردم و به تهیونگ نگاه کردم سرش رو تکون داد و گفت:

- به چی فکر میکنی صدامو نمیشنوی؟ پاشو میخوام کاپشنم رو بردارم.

خوابگاه انقدر کوچکی بود که همه دیوارهاش رو با رخت آویز و کمد پوشنده بودیم و دیواری برای تکیه دادن نداشت پس به کمد تکیه داده بودم از اونجا جابه جا شدم و به تهیونگ که کاپشنش رو میپوشید نگاه کردم و پرسیدم:

- داری میری سرکار پاره وقتت؟

- اوهوم

- چطوری کار پیدا کردی؟

متعجب از این سوال پرسید:

- هان؟

- منم یه کار میخوام باید از کجا پیدا کنم؟

به لحن مظلومم خندید و گفت:

- میخوای بیای با من کار کنی؟

لبامو جمع کردم و سرم رو مظلومانه تکون دادم خندید و موهام رو بهم ریخت و گفت:

- خیلی خب پاشو تو هم لباستو بپوش بریم فکر کنم تو فروشگاه ما یه جای خالی هم واسه تو پیدا بشه.

و اینطور بود که من همکار تهیونگ شدم.

روزهام تکراری میگذشت هر روز صبح بیدار میشدم و همراه جونگ کوک مدرسه میرفتم بعد از اون همراه هم به کمپانی برمیگشتیم و به عنوان کارآموز تمرین میکردیم و شب که میشد همراه تهیونگ به فروشگاه میرفتم و مواد غذایی و وسایل رو توی قفسه ها میذاشتم و شب بخاطر خم و راست شدن زیاد با کمر درد شدید مثل یه جنازه به خوابگاه برمیگشتم و شاید تنها فایده ای که داشت صمیمی تر شدنم با جونگ کوک و تهیونگ بود

I'm not okWhere stories live. Discover now