part 181

944 225 395
                                    

تماس تصویری از یونگی بود نماس رو وصل کرد و سعی کرد زیاد هم افسرده به نظر نیاد تا یونگی رو ناراحت نکنه یونگی اما با دلخوری سلام کرد:
- دوست پسر فراری چطوره

شانس اورده بود هندزفری داشت وگرنه نیومنیجر که ردیف جلوی ون کنار باسن هیونگ ‌نشسته بود حتما با شنیدن این حرف برگاش میریخت

- من کجا فرار کردم؟ بده دارم واسه محکم کردن پایه های ستون خانواده شب تا صبح جون میکنم کار میکنم یه لقمه نون و کیمچی در بیارم؟

- من هنوز یادم نرفته تو واسه یه نقش بیست دیقه ای توی سریال دوست پسر مریض و بدبختت رو تنها گذاشتی

خندید این لوس بازیا به یونگی نمیومد احتمالا بازم از تو نت یا سریال آبکی چیزی یاد گرفته بود. جدا رابطه کاپلی که یکیشون مرجع یادگیریش فنفیک ها بود و دومی سریالای ابکی قرار بود چطوری بشه؟

- واسه همین بیست دقیقه میدونی چقدر پول میدن؟
یونگی با اخم نق زد:
- تو چقدر پول دوست شدی چه معنی داره آدم پول دوست باشه وقتی شوگر ددی به این پولداری داره؟ لعنتی من بخاطر تو سرما خوردم تو منو ول کردی رفتی پیش داداشت!

متین جدی داشت از دیدن این روی لوس و ننر یونگی رد میداد کم مونده بود داد بزنه یاااا به خودت بیا من همون ددیمو میخوام که همش در حال ایگنور کردن و تنبیه کردنم خارج از تخت بود اما به جای این حرف با لحن چندش شده ای گفت:

- چرا مثل این شوهرای اویزون شدی که به مادر زنشون حسودی میکنن بابا من باید خرج زندگیمو در بیارم یا نه پس فردا خواستم زایمان کنم باید پول داشته باشم یه دستگاه سونگرافی بخرم بفهمم کی باید چاقو تو شکم کوفتیم کنم

اون لحن حق به جانب یونگی فقط یه پشت چشم نازک کردن کم داشت که خداروشکر انجامش نداد وگرنه متین به خودش قول داده بود این یکی گوشی هم توی دیواری جایی خورد کنه:

- چقدرم تو میزاری حاملت کنم. بعد اون وقت فنا واسه یه قرص شیپ میکنن کجان ببینن که بیبی ددیشو ول کرده رفته
- بیبی عمته

هرچند که یونگی اصلا نمیدونست چرا باید وسط مکالمه اسمی از عمه اش برده بشه اما بازم به واکنش متین خندید و از اونجایی که خودشم از لوس بازی خسته شده بود به خود اصلیش برگشت و برای تغییر بحث پرسید:

- مبین کجاست؟ تو ماشینین کجا دارین میرین؟
- اره داریم میریم سر فیلمبرداری
و بعد گوشی رو سمت مبین کج کرد و گفت:
- ایناهاش از دیشب باهام قهر کرده

- چرا؟
- دیشب که پیشم خوابید دستشو نگرفتم صبح هم که بیدار شدم دیدم دستمو گرفته با لگد از تخت پرتش کردم پایین حالا بیشتر قهر کرده

یونگی با صدای بلند خندید و مبین که دید بحث درباره اونو خودشو جلو کشید و بی توجه به عقب رفتن کاملا محسوس متین دهنش رو سمت دهنه میکروفون گرفت و آروم پچ زد:

I'm not okTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang