part 128

978 193 257
                                    

این پارت که دیگه خیلی اسمات است اصلا زیر سن قانونی اینجا نبینم😡

متین دستش رو دور گردنش حلقه کرد و پیشونیش رو به پیشونی یونگی چسبوند و با لبخند گفت:
- خیلی خوبه که استریت نیستم چون هیچ دختری اندازه تو نمیتونه دیوونه ام کنه

یونگی برای تنبیه تمام اون پنج سال چنگ محکمی به باسنش زد و خیلی جدی گفت:
- تو هیچ وقت استریت نبودی فقط میخواستی منو عذاب بدی یه بار دیگه هم تو بغل من اسم دخترا رو بیاری جوری میبوسمت که دوست دختر اولت رو بوسیدی که دیگه نتونی با اون لبای خونی اسم شون رو بیاری

متین ریز خندید سرش رو توی‌ گردن یونگی فرو کرد و چون میدونست به این زودی فیلمبرداری ندارن مک محکمی از گردنش گرفت و بعد اروم زبونش رو روی جایی که قرار بود در اینده نزدیک‌ مارک بشه کشید و نامفهوم در حال بوسیدن گردنش لب زد:

- اسم هیچ کس جز تورو حتی یادم نمیاد
یونگی با رضایت خندید و انگشتاش رو روی لبای متین کشید متین بعد از این همه مدت خوب منظورش رو میفهمید پس بدون اینکه یونگی ازش بخواد دهنش رو ‌باز کرد و انگشتای یونگی رو مک زد و زبون کشید و خیسشون کرد.

بعد از اینکه انگشتاش با زبون متین خیس شد بیرون کشیدش نمیخواست متین رو خیلی اذیت کنه دست برد و باسن متین رو کمی فاصله داد و انگشت وسطش رو آروم فرو کرد

متین تنش رو منقبض کرد و نالید و نفس نفس زد گونه های داغ متین رو بوسید و لاله گوشش رو لیسید دلش می خواست موهای متین رو ناز کند و انگشتاش رو داخل تارهاش فرو کنه

اما یکی از دستاش مشغول بود و اون یکی هم که با دستبند به مچ متین بسته شده بود و تکون دادنش برای مچ متین دردناک میشد فقط تونست بینیش رو داخل موهاش فرو کنه و عطرشون رو بو کنه و گونه اش رو به سرش تکیه بده

متین سرش رو روی شونه یونگی گذاشته بود و گیج به رفتار های یونگی فکر می کرد به ضربان تند قلبی که زیر انگشتاش می زد و پوستی که تب داشت چرا قبلا توجه نکرده بود

به ری اکشن های یونگی شاید تاریکی باعث شده بود جای نگاه کردن یونگی رو حس کنه و حس کردنش مثل این بود که میتونست عشقش رو لمس کنه

یونگی وقتی از آروم شدن متین مطمئن شد انگشت اضافه کرد و قیجی زد متین نالید و چنگی به پوست یونگی زد
پوست رونش رو آروم نوازش کرد و تضاد حرکت سرعتی و داغ بین ضربه های انگشتش و دست های نوازشگر روی تنش حالش رو بیشتر خراب کرد

با اضافه شدن انگشت سوم رونهاش رو بیشتر فاصله داد تا راحت تر انگشت ها داخلش حرکت کنن و باعث شد سنگینی باسنش بیشتر روی آلت یونگی فشار بیاره و یونگی ناله ای تو گلویی بخاطر تماسشون بکنه

با انگشتاش ضربه زد و بعد از آماده کردنش بیرون کشیدشون و بوسه ای روی ترقوه متین زد و لبهاش رو به بازی گرفت بعد از یه بوسه عمیق که جفتشون رو به نفس نفس انداخت اروم از متین فاصله گرفت و روی صندلی دراز کشید و گفت:

I'm not okKde žijí příběhy. Začni objevovat