part 59

1.3K 235 343
                                    

لبم رو جمع کردم و دلخور گفتم:
- خودت گفتی منم دوست داشتنیم اما حتی توام مبین رو بیشتر دوست داری. قبلا به تنها کسی که اجازه میدادی نزدیکت شه و بغلش میکردی من بودم...

وسط حرفم پرید و تاکید کرد:
- تو خودت ازم آویزون میشی
پوف کلافه ای کشیدم و جمله ام رو تصحیح کردم:

- آره همون که تو میگی قبلا فقط من میتونستم ازت آویزون شم و اذیتت کنم اما الان نه تنها مبین رو بغل میکنی حتی باهاش میخندی و دست رو کمرش میزاری اصلا میدونی چیه همه اینا کنار با من هیچ وقت اینجوری ریز ریز نمیخندی

ناباور گفت:
- الان داری حسادت میکنی متین؟
شونه بالا انداختم و صادقانه حسم رو گفتم:
- تو تنها کسی بودی که هیج وقت منو با مبین مقاسیه نکردی الان که میبینم تو هم مبین رو بیشتر از من دوست داری حس میکنم بهم خیانت کردی

با صدای بلند به این حرفم خندید دستم رو روی بینیم گذاشتم و در حال برگشتن سمت مبین پچ زدم:
- هیس لایو...
اما با دیدن جای خالی مبین متعجب گفتم:

- عه مبین کجا رفت؟
دستش رو دور تنم حلقه کرد و با خنده طعنه زد:
- صبح بخیر حسود کوچولو اون که خیلی وقت پیش لایوش رو تموم کرد و رفت که مزاحم حسادت کردنای تو نشه

بخش دوم حرفش رو عمدا نشنیده گرفتم و اینبار با صدایی که مجبور نبودم پایین بیارمش گفتم:
- هلاهل، صبح بخیر، یکم دیگه با مبین جونت بگردی قشنگ میتونی دیکشنری تیکه های ایرانی بنویسی

صدای بلند جین هیونگ وسط مکالمه ما پرید:
- تینا پاشو بیا اینجا میخواد تصویری حضور غیاب کنه نمیتونم اینبار عکستو بگیرم جلو دوربین بگم نت خرابه بیا یه قدم در راه تحصیلت بردار حداقل
از جا بلند شدم و در حال رفتن باز طاقت نیاوردم که اعتراض نکنم:

- هیونگ یبار دیگه بگو تینا تا برم گزارشت رو به سازمان آموزش عالی کشور بدم.
قبل از اینکه از در اتاق خارج بشم دستم توسط یونگی کشیده شد. دیگه نمیخندید و حالا با یه نگاه جدی مستقیم توی چشمام زل زد و گفت:

- من بهت خیانت نکردم هیچ وقتم نمیکنم چون هیچ کس نمیتونه به اندازه تو خونه خراب کن باشه

صدای جیغ جین بلند شد:
- تینااااا بیا دیگه نوبت توعه
بدون گفتن حرفی با گیجی از اتاق بیرون زدم. الان یونگی با این حرف ازم تعریف کرده بود یا من رو کوبیده بود؟ نمیتونستم تشخیص بدم.

***
در حال گریم شدن چشمم رو بسته بودم و به مکالمه جیمین و هوپی گوش میدادم:
- کلی لایک خورده
- ولی من کشته مرده کامنتای زیرشم. بین دو تا فندوم مسابقه گذاشتن که کدومشون مبینه کدومشون متین.

مثل تمام این بیست و چهار ساعت گذشته نق زدم:
- واقعا نمیفهمم چرا یونگی هیونگ باید از من و مبین وقتی تو بغل هم خوابیدیم عکس بگیره و تو صفحه بنگتن پست کنه
جیهوپ با چشمایی که هلالی شده بود گفت:

I'm not okWhere stories live. Discover now