part 16

1.4K 252 183
                                    


انقدر جدی اینو گفت که سریع حساب کار دستم اومد و مودب وایسادم دکتر بعد از سکوت کردن من دست از خنده برداشت و خیلی جدی شروع به توضیح دادن شرایط به ژاپنی کرد و  من چون حتی یه کلمه هم از حرفاش نمیفهمیدم باز شروع به حدس زدن کردم

معمولا اینجور وقتا کادر پزشکی پول میخواستن تا بیمار رو بستری کنن و درمانش رو شروع کنن پس به کل یادم  رفت یکم پیش تهدید شدم و دوباره استعداد لنگویجم رو به رخ کشیدم و خیلی سلیس بهشون درباره پول اطمینان خیال دادم:

- داکتر جان اصلا دونت وری. وریِ مانی نباش. مانی ایز هیر. هر چقدر مانی وانت کنید آی هو. جاست پلیز سیو مای فرندز. آی هو همین وان دونه فرندز آنگری بیرد. همین وان دونه از می دونت گیو پلیز

دکتر مات و مبهوت این سطح از تسلط من به زبان انگلیسی بود اما خب انگار متاسفانه داکتر جان به اندازه من به انگلیسی مسلط نبود که دوباره همون حرفا به ژاپنی تکرار کرد فقط تونستم پوکر فیس نگاهش کنم.

من این همه اینجا به زبان شیرین انگلیسی اسپیک کرده بودم هنوز نفهمیده بود ژاپنی بلد نیستم؟
خیلی با احتیاط گفتم:
- ساری داکتر بات ایم نات اسپیک ژاپنی دو یو اسپیک انگلیش؟

یونگی حتی در حین درد هم یادش نرفت سرم نق بزنه:
- نه که تو هم انگلیسیت خیلی خوبه. خدایی نامجون چه فکری کرد جای خودش تورو فرستاد.

دلم از حرفش شکست و با دلخوری گفتم:
- بد کردم نگرانت شدم دنبالت اومدم؟ خیلیم دلت بخواد مردم آرزوشونه منو به عنوان همراه با خودشون ببرن بیمارستان دور تختشون بتابم ابراز نگرانی کنم اگه بدونی چقد خوب ابراز نگرانی میکنم

یونگی با زاری گفت:
- الان دیگه خیلی خوب میدونم

مریض تخت بغلی که دختر جوونی بود تا حالا فقط به حرفای ما می‌خندید با خنده به کره ای گفت:
- ببخشید که دخالت میکنم ولی واقعا انقدر بامزه زبان بلد نیستین که نمیتونم چیزی نگم.

از دیدن یه هم زبون با ذوق دستشو گرفتم و گفتم:
- ای وای خواهر این چه حرفیه دخالت چیه شما فرشته نجات مایی. چرا زودتر دخالت نه چیز کمک نکردی آخه؟ بیا منو نجات بده یکم دیگه حرفای دکتر رو نفهمم رفیقم انقدر کتکم میزنه که تبدیل به یه سیاه پوست بادنجونی بشم.

دختر باز خندید و گفت:
- ایشون دارن میگن مشکل دوستتون اپاندیسشه و باید خیلی سریع عمل کنن ولی از اونجایی که تابع کشور ژاپن نیستین اینجا نمیتونن مسئولیت عمل قبول کنن باید خیلی سریع قبل از اینکه دیر بشه به کشورتون برگردین و عمل کنین.

چی این حرف یعنی چی؟ این یعنی اینکه رسما بدبخت شده بودیم؟ اگر خدایی نکرده اپاندیسش بین راه میترکید چی؟
***

خداروشکر اپاندیس عاقل و بالغی بود و بین راه نترکید و به موقع به بیمارستان سورنس رسید و عمل شد و یک هفته بعد مرخص شد و حالا اولین روزی بود که قرار بود توی خونه استراحت‌کنه

I'm not okDonde viven las historias. Descúbrelo ahora