part 25

1.2K 239 247
                                    


دور از چشم کوکی که با وجود مستی چهار چشمی حواسش به من بود که سمت یونجی نرم اروم سمتش رفتم و زیر لبی گفتم:
- میخوای شمارمو بنویسی که بعدا باهام تماس بگیری؟

با شنیدن یه صدای آشنا به جای صدای یونجی سرم بلند کردم:
- به کی داری شماره میدی؟
با دیدن تهیونگ که متعجب کنار در ایستاده بود و من رو نگاه میکرد دستم رو روی بینیم گذاشتم و آهسته طوری که یونجی نشنوه گفتم:

- هیس هیونگ دارم مخشو میزنم
- مخ دستگاه کارائوکه رو؟
بچه ها که از دیدن تهیونگ از نزدیک هنگ بودن و حرفی نمیزدن اما کوکی جای من جواب داد:

- ولش کن هیونگ مسته از وقتی مست شده داره سعی میکنه مخ دستگاه رو بزنه و دکمه هاش رو باز کنه.
تهیونگ یکم با تعجب نگاهم کرد و بعد انگار تازه ماجرا رو گرفته باشه پر صدا خندید و گفت:

- وای خدا قصد داشتم واسه اینکه به این زودی نوشیدن شروع کردین تنبیه تون کنم اما لعنتی عادت مستیت خیلی کیوته نمیتونم جدی بمونم
زیر بازوم گرفت و گفت:
- پاشو ببینم.

من رو بلند کرد و سمت کوکی برگشت و گفت:
- وسایلتون جمع کن دنبالم بیا
کوکی کیف من و خودش رو برداشت و بعد یه خداحافظی طولانی با بچه ها دنبال ما اومد. تهیونگ سمتش برگشت و گفت:

- تو هم مست کردی؟
کوکی یه سکسکه زد و سریع گفت:
- کی؟ من؟ نه
- پس چرا نمیتونی صاف راه بری؟
- من که دارم صاف راه میرم.

و در حین گفتن این کلمه کت واک طور توی دیوار رفت. تهیونگ ضربه ای به پیشونیش زد و گفت:
- نباید تنها میومدم دنبالتون.

کلاه هودی من رو سرم کشید و بندش رو محکم دور صورتم گره کرد طوری که فقط چشم و بینیم پیدا بود و برای کوکی هم کلاه کاپشنش رو پایین کشید و در حالی که با هر دستش دست یکی از ما رو میگرفت گفت:

- برسیم خوابگاه واسه جفتتون دارم شما مگه سن قانونی رسیدین اومدین اینجا مست کردین؟ میدونید خبرش پخش بشه چه بلایی سرتون میاد؟

بدون توجه به نق نق کردنش سمت دختر قد بلندی که اونجا ایستاده بود رفتم و گفتم:
- ببخشید خانم ولی شما درد نداری؟
تهیونگ بازومو گرفت و کشید و گفت:
- چرا یه تیر چراغ برق باید درد داشته باشه راه بیا تا بتونم تاکسی بگیرم قبلی که کسی بشناستمون

برای یه تاکسی علامت داد و بعد اول من و بعد کوکی رو داخل تاکسی هل داد و خودش آخرین نفر سوار شد دستم رو دور تن دختری که جلو نشسته بود حلقه کردم و گفتم:

- اووووم تو خیلی کمر باریکی داری بیبی.
تهیونگ دستم رو محکم از دور کمر دختر باز کرد و بعد زیر لبی گفت:
- چطوری یه صندلی میتونه کمر باریک داشته باشه؟ ول کن اینو تا راننده فکر نکرده منحرفی و پیاده ات نکرده

I'm not okWhere stories live. Discover now