part 79

1.2K 220 335
                                    

متین با عصبانیت خیلی محکم کف دست یونگی رو گاز گرفت و با این کار عصبانیش کرد جوری که از درد متین رو سمت تخت هل داد و در حالی که کف دستش رو بغل گرفته بود و از درد بالا و پایین میپرید تقریبا داد زد:

- متین دو دیقه گاز نگیر و لیس نزن بزار من تمرکز کنم بفهمم چی درسته چی غلط

متین اما یهو نگاهش رنگ غم گرفت لباشو با غصه جمع کرد و با غمگین ترین لحنی که تا حالا یونگی ازش شنیده بود معضومانه پرسید:

- چرا تحریک‌ نمیشی؟ یعنی من واقعا انقدر تو این کار افتضاحم؟

اون واقعا افتضاح بود برخلاف ادعای همیشگیش که کلی درباره مسائل جنسی و اطلاعات وسیعش در این مورد پز میداد اما به طرز فجیهی در عمل ثابت کرد که افتضاحه

یونگی حالا میفهمید که متین عملا موقع رابطه فقط یه سگ پا کوتاه کیوته که مدام گازت میگرفت و لیست میزد اما لعنتی هیچ وقت نمیتونستی بخاطر این کارش ازش عصبی بشی وقتی درست مثل الان مظلومانه نگاهت میکرد و میپرسید من بدم؟

یونگی نتونست این پاپی کوچولوی دلشکسته رو لوس نکنه کنارش لبه تخت نشست و موهاش رو بهم ریخت و گفت:

- تو افتضاحی یعنی بدتر از تو اصلا ندیدم ولی اشکال نداره خودم یادت میدم
متین اخم کرد و گفت:
- نمیخوام خودم بلدم

یونگی با این حرفش نتونست جلوی خنده اش رو بگیره. کسی که یکم پیش لاله گوشش رو با استیک اشتباه گرفته بود و به جای بوسیدن عملا گوشش رو میجوید هنوز هم ادعای بلد بودن داشت! این بار دیگه گولش رو نمیخورد.

بدون اطلاع قبلی سمتش چرخید زانوهاش رو طوری روی تخت تکیه داد که دو طرف پاهای مبین قرار گرفت و پاهاش رو قفل کرد و دستاش رو دو طرف صورت متین گذاشت و صورت به صورتش بهش خیره شد.

متین خندید و یونگی با خودش فکر کرد حتی وقتی مسته هم میتونه راحت منو به بازی بگیره. از این فکر دلش به درد اومد و خواست که فقط برای یبار طعم بازی خوردن رو به متین نشون بده.

صورتش رو نزدیک تر برد و لبهاش رو درست موازی لبهای متین فرار داد فقط یک میلی متر مونده بود به تصاحب لبهاش آهسته زمزمه کرد:
- این لبا مال کیه؟

موقع گفتن این کلمات لبهاش انقدر نزدیک بود که وقت ادای بعضی حروف به لبهای متین کشیده میشد متین بی حرف فقط با زبون لبهاش رو خیس کرد و اب دهنش رو قورت داد یونگی پوزخندی به این واکنشش زد

لبهاش رو سمت گوش های متین برد لبهاشو خیس کرد و روی حلزونی گوش متین کشید و توی گوشش تحریک آمیز زمزمه کرد:
- این گوشا مال کیه؟

تن متین طوری مور مور شد که بی اراده سرش رو توی گردنش جمع کرد. یونگی به زحمت خنده اش رو از واکنش های متین خورد و سمت گلوش رفت با لبهاش عمیق سیب گلوش رو مکید و بعد پرسید:
- این گردن سفید مال کیه

I'm not okTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang