part 101

1.1K 206 308
                                    

یا خود خدا این یهو از کجا پیداش شد، الان طبق گفته یکی از فنایی که امروز باهاش مصاحبه کردم میپره مثل اژدها خیلی توانا منو و جیمین رو با آتیش دهنش نابود میکنه تا یاد بگیریم به ساحت مقدس مگی خیانت نکنیم.

وای خدایا من خودم عقل درست حسابی نداشتم بعد از یه روز کامل هم نشینی با کلی مگی شیپر متوهم خنگ تر هم شدم

- ددی جونم کجا بودی؟ نبودی دلم تنگ شد برات. بیا ددی جان بیا کنار خودم بشین برات از اینده زیبامون و از نینی قشنگمون بگم
نامجون سمت منیجر جدید برگشت و پرسید:
- این چی داره میگه؟

نیو منیجر به زحمت جلوی خنده اش رو گرفت و با صدایی که تن خنده داشت توضیح داد:

- هیچی داشت یه عده رو قانع میکرد مگی ریل نیست بعد گفت اگه اینجوری که شما میگین ریل بودن الان سه تا بچه داشتن اونا هم بهش گفتن سه تا ندارن چون یونگی شی تحمل سه تا عین ماتین شی رو نداره ولی یدونه دارن قند عسل بعدم یکی از این عکسایی که از ترکیب دو تا زوج بچشون رو نشون میدن بهش نشون دادن الان قاطی کرده.

یونگی آه عمیقی کشید و بعد در حالی که کنار من پشت میزی که استف ها در حال اماده کردنش بودن می نشست به سجین هیونگ گفت:

- هیونگ میبینی دیگه وقتی بهت میگم متین رو تنهایی برنامه ها اینجوری نفرست واسه این میگم. معلوم نیست حالا رفته چند نفر که شیپر نبودن هم شیپر کرده برگشته

نیو منیجر بدجنس دو دیقه طاقت نیاورد من رو نفروشه آمار دقیق رو کف دست یونگی گذاشت:
- یازده نفر
یونگی گیج پرسید:
- یازده نفر چی؟

- یازده نفر که شیپر نبودن رو شیپر کرد یه گروه شش تایی بودن و یه گروه پنج تایی بودن که اصرار داشتن اژدها اسپویل ماتین شی برای البوم بعدی و کانسپتشه ولی ماتین شی اصرار میکرد که نه اژدها یه کرم کوچولوی کیوت بدون آتیشه که ماتین شی به عنوان حیوون خونگی گوشه حموم خوابگاه نگه میداره تهش وقتی معلوم شد گزارشگر مرموز خود ماتین شی همشون شیپر شدن

صدای خشن یونگی انقدر نزدیک بود که حتی میتونستم تنوره های آتیشش رو هم کنار گردنم حس کنم:
- که کرم کوچولوی کیوت بدون آتیش

منیجر جدید تازه وارد بود و هنوز نمیدونست اژدها واقعا چیه ولی بقیه استف ها و سجین هیونگ که قدیمی بودن خیلی خوب با اژدها آشنایی داشتن پس با این توضیح منیجر جدید و واکنش یونگی همشون با صدای بلند به خنده افتادن و خنده اونا یونگی رو بدتر جری کرد برای نجات جون خودم هم شده با یه لبخند پهن گفتم:

- ددی جان حرص نخور قربون اون اتیشت برم بابا من اینجوری میگم بقیه دلشون نکشه بیان تورو از چنگال بیبی بویت در بیارن وگرنه ماشالله هزار ماشالله اژدها داری ازش تنوره اتیش میزنه بیرون تا سه روز جاش درد میگیره

I'm not okOnde histórias criam vida. Descubra agora