part 69

1.2K 230 353
                                    

عاشق این جشن و این تولد بودم. بجز اعضای اکسو و بنگتن مبین اعضای شاینی و گاتسون رو هم که باهاشون صمیمی بود دعوت کرده بود و حسابی شلوغ و پر سر و صدا بود و طبق معمول همیشه ما دو تا برادر با رسیدن به هم جماعتی رو با رسم و رسومات من دراوردی اسکول کردیم و از همشون خواستیم که رسم وزین و محترم خز پارتی رو برای تولدمون اجرا کنن:

- تو ایران رسمه واسه تولد بیست سالگی شون باید حتما اینجوری برقصن تا به روح اجدادشون ادای احترام کنن و عمر طولانی بخوان

و نتیجه این رسم وزین این شد که همه انقدر رقصیدیم و مسخره بازی دراوردیم و خندیدیم که بعد از دو ساعت بالاخره از پا دراومدم و برای عوض کردن حال و هوام به پشت بوم پناه اوردم.

از اونجایی که دیسکو طبقه دهم ساختمون بود پشت بوم ساختمان رو برای سرویس دادن به مشتری ها اختصاص واحد خودش دراورده بود و با ریسه های رنگی و میز و صندلی های قشنگ تزیینش کرده بود.

اما از اونجایی که مبین بخاطر خصوصی موندن جشنمون امروز دیسکو رو کامل رزرو کرده بود بجز من هیچ مشتری دیگه ای روی پشت بوم دیده نمیشد. لیوان نوشیدنیم رو روی میز گذاشتم و در حال لم دادن روی صندلی های راحتی چیده شده روی پشت بوم به اسمون نگاه کردم.

اسمون سئول آلوده و دود گرفته بود اما پس چطور از روی این پشت بوم این همه ستاره پیدا بود؟

سرم بخاطر نوشیدن زیاد گیج رفت و با گیجی سرم رو روی میز تکیه دادم و چشمم رو بستم. یونگی و تهیونگ خیلی سعی کردن جلوی نوشیدنم رو بگیرن اما با گفتن اینکه الان دیگه بیست سالمه و اشکال نداره اگه بنوشم کاملا نادیده شون گرفتم و سه شات پشت هم خوردم و حالا کاملا از کارم پشیمون بودم

- موبینا؟
سرم رو از روی میز برداشتم و به عقب برگشتم و با دیدن سوهو هیونگ که دنبال مگنه اش میگشت لبخندی زدم و باز سرم رو روی دستم تکیه دادم اما اینبار طوری که بتونم به جای سطح سیاه میز، سوهو رو ببینم

سمتم اومد و درست کنارم ایستاد موهام رو با نگرانی از روی پیشونیم عقب زد و بعد در حالی که کف دستش رو روی پیشونی و گونه ام میکشید گفت:
- بکهیون گفت تب داری

صورتش رو یکم جلو اورد و دهانم رو بو کشید و با یه اخم ریز پرسید:
- مست کردی؟ مگه نگفتی امشب که برادرت اینجاست نمیخوای مست کنی مبادا جلوش همه چیز رو بگی؟

با اینکه مست بودم ولی شاخکام سریع تیز شد. این الان داشت درباره من حرف میزد؟

من نباید چه چیزی رو میفهمیدم؟ مبین میخواست چیو از من مخفی کنه؟ باید میپرسیدم؟ اگه میپرسیدم مطمئنا بهم نمیگفت اما اگر مبین میپرسید شاید میگفت پس شروع به بازی کردن نقش مبین کردم. اما راستی مستی مبین چطوری بود؟ هیچ وقت مستیش رو ندیده بودم

I'm not okWhere stories live. Discover now