part 11

1.5K 261 506
                                    


از جا بلند شدم و ساک تمرینش رو برداشتم و روی دوش انداختم و در حال پوشیدن کتونیام زودتر از اون بیرون رفتم با تعجب به من نگاه کرد و پرسید:
- تو کجا؟

در واقع چون میدونستم وضع شونه اش انقدر خوب نیست که بتونه ساک به این سنگینی رو بلند کنه همراهش میرفتم ولی جواب دادم:

- مگه نمیری تمرین کنی؟ منم میام دیگه. فقط تو پیشرفت کنی من نکنم؟
کنارم راه افتاد و سربه زیر گفت:
- پس ساکم رو بده

بند کیفش رو روی شونه ام بالاتر انداختم و گفتم:
- نمیخوام به تیپ من بیشتر میاد. دخترکش شدم

بی حرف کنارم راه افتاد و پیاده به سمت کمپانی رفتیم بعد از گذشت چند دقیقه از سکوت بین مون حوصله ام سر رفت و سر حرف رو باز کردم:

- فکر میکنی ما هم یه روز انقدر معروف بشیم که نتونیم انقدر راحت تو خیابون راه بریم؟
- تو همین الانشم ماسک زدی

شونه ای بالا انداختم و گفتم:
- آره خب چون شبیه مبین اکسوئم نه بخاطر اینکه متین بنگتنم. تازگیا هر وقت کسی ازم میپرسه تو مبین اکسویی دلم میخواد یه مشت تو صورتش بکوبم.

فقط یه ضربه کوتاه به شونه ام زد و گفت:
- درست میشه.

لبخند کوتاهی زدم و نگاهم به ویترین مغازه اسباب بازی فروشی افتاد. یه عروسک اسب خیلی کیوت توجهم رو جلب کرد. اسب عروسکی روی دوتا پاش نشسته بود و در حال بو کردن یه گل به پهنای صورت میخندید و همین خیلی کیوتش کرده بود.

دست یونگی که متوجه توقف من نشده بود و داشت راهش رو میرفت گرفتم و دنبال خودم کشیدم از این حرکت یهوییم شوکه شد و باز صورتش سرخ شد و دستش رو اروم از دستم کشید.

حالا که متوجه تغییر مسیرم شده بود اهمیتی ندادم و داخل مغازه رفتم و از فروشنده اون عروسک رو خواستم. عروسک رو ازش گرفتم و با نگاه کردن بهش یه لبخند بزرگ زدم و از فروشنده پرسیدم:

- ببخشید اما شما سرویس ارسال هم دارین؟
با لبخند تایید کرد و از خوبی های سرویس ارسالشون گفت:
- بله البته میتونید الان بخرید و هر زمان که دلتون خواست مثلا روز تولد دوست دخترتون براش ارسال کنید که سوپرایز شه

فکر خوبی هم بود اگه همین الان میفرستادمش طرفدارش از شدت علاقه ساسانگ به نظر میرسید پس فقط گفتم:
- پس لطفا هفته دیگه به آدرسی که میگم براش بفرستید.

هزینه رو پرداخت کردم و آدرس رو دادم و کنار آدرس کمپانی نوشتم که از طرف مینا برای هوسوک و بعد همراه یونگی از فروشگاه بیرون اومدیم. یونگی که متوجه نام فرستنده و گیرنده و آدرس روی کاغذ نشده بود پرسید:

- واسه دوست دخترت کادو گرفتی‌؟
خب دروغ چرا از آخرین باری که دوست دختر داشتم خیلی وقت بود که میگذشت پس به خنده افتادم و با به یاد اوردن لبخند هوسوک موقع خوندن دوباره نامه گفتم:

I'm not okWhere stories live. Discover now