part 97

1.4K 193 286
                                    

این یکی بیشتر حاوی اسماته بیشتر مطالعه نشود🤦‍♀️ بچه برو سر درس و مشقت مگه تو امتحان نداری😡

تن متین بیشتر از این طاقت نیاورد کمرش رو بلند کرد و محکم روی تخت کوبید و یونگی ویبراتورها رو خاموش کرد صورتش رو نزدیک گوش متین برد و در حال مک زدن لاله گوشش پرسید:
- چطور بود شازده کوچولو دوسش نداشتی؟

متین به زحمت تونست بغضش رو قورت بده. خب در واقع ویبراتورها حس خوبی داشت اما متین لبهای یونگی رو به اون جسم سرد ترجیح میداد

زبون یونگی روی حلزونی گوش متین چرخید و دستاش لای موهاش فرو رفت و متین بدون اراده نالید:
- منم میخوام لمست کنم دستامو باز کن

یونگی ادای متین رو توی دوره کوتاه ددی بودنش درآورد:
- کی بهت اجازه داده لمس کنی؟

متین نتونست براش دلیل بیاره چطور باید میگفت من باید لمست کنم تا بتونم حست کنم و احساس امنیت داشته باشم؟ این جمله از نظر متین زیادی لوس و دخترونه جلوه میکرد

یونگی که جوابی نشنید بوسه کوتاهی از لبهای بسته متین که شدیدا روی هم فشارشون میداد گرفت و وارد مرحله بعدی شد.

بوسه هاش رو اینبار سمت پایین هدایت کرد و بعد هم زمان با بوسیدن خط وی متین شلوار و باکسرش رو هم پایین کشید تا مانع بوسه های بعدی رو هم از سر راه برداره متین اما نتونست طاقت بیاره پاهاش رو به هم چسبوند تا از خودش مقابل چیزی که نمیدید محافظت کنه یونگی بی طاقت تشر زد:

- متین
متین اولین بهانه ای که به ذهنش رسید رو بلند داد زد تا خجالت کشیدنش رو توجیه کنه:
- بهت گفتم تا خودت لخت نشدی حق نداری منو لخت کنی. حس بدی بهم میده

یونگی لبخند زد. شلوار و باکسرش رو با یه حرکت از پاهاش درآورد و گوشه ای انداخت و بعد در حالی که عضوش رو دستش گرفته بود پرسید:
- پس میخوای حسش کنی؟

متین منظور دقیق یونگی رو نفهمید اما با این حال آهسته هوووم گفت اما این یه کلمه ساده یونگی رو راضی نکرد:
- بگو لطفا ددی

طوری دستوری گفته بود که متین بدون مقاومت اطاعت کرد:
- لطفا ددی

لحن مظلومانه و صدای لرزون متین عقل رو از سر یونگی پروند و بدون فکر عضوش رو به لبهای متین کشید فقط سه صدم ثانیه طول کشید ذهن متین تحلیل کنه این شیء داغی که مثل بالم لب روی لبهاش کشیده میشد دقیقا چیه و بعد از اون سریع واکنش نشون داد سرش رو تا جایی که میتونست عقب کشید و جیغ زد:

- اووووم نکن بدم میاد
یونگی اما به جای عقب کشیدن کمی بیشتر فشار وارد کرد و گفت:

- هی تو که نمیخوای از دستور ددی سرپیچی کنی... نکنه دلت تنبیه میخواد؟
تنبیه واژه مورد علاقه متین بود یونگی اینو خوب میدونست چون همه این سال ها شنیده بود که متین مدام این واژه رو به هر بهانه ای به یونگی میگه اما انگار همین یه بار رو یونگی اشتباه کرده بود

I'm not okWhere stories live. Discover now