part 47

1.2K 230 180
                                    

صدای جین هیونگ که صدام میکرد باعث نشد شکل کیک تولد رو نصفه رها کنم و فقط بدون اینکه سمتش برگردم هوووم رو کشیدم
-میشه یه زنگ بزنی برادرت؟
نگفتم ازش دلخورم و مثل بچه ها باهاش قهر کردم فقط پرسیدم:

- واسه چی میخوای؟
- نامجون و جکسون اون روز داشتن حرف میزدن جکسون از یکی از غذاهای مبین تعریف کرده گفته حتما باید بخوری نامجونم دلش کشیده حالا میخوام ببینم اگه ساده ست واسه شام امشب همونو درست کنم

با پوزخند گفتم:
- هیونگ جدی جدی شیپ آرمیا رو باور کردی احساس میکنی زنشی که میخوای دستور غذای مورد علاقه اش رو از کوکب خانم بگیری درست کنی؟

با اینکه نمیدکنست کوکب خانم کیه اما باز مثل همیشه نق زدنش رو شروع کرد:
- تو خودت رو ندیدی چپ میری راست میری هی یونگی رو ددی و شوگر ددی صدا میکنی تو یه پیج شیپ کیپاپ بری نصف مومنتاش از ددی گفتنای تو به یونگی بعد به من پیله میکنی؟ اصلا اگه تو هم مثل مبین آشپزیت خوب بود من الان مجبور نبودم از کوکو خانم که نمیدونم کی هست اصن دستور بگیرم و اصلا حتی مجبور نبودم تو اشپزخونه وایسم میدادم تو غذا رو بپزی ولی مشکل من اینه توم به نامجون رفتی بهت آشپزخونه تحویل بدن معدن ذغال سنگ پس میدی

کوکی از بالا تخت با خنده گفت:
- من که همیشه میگم اسم اوچو رو بد انتخاب کردیم اون واقعا انتخاب خوبی نبود باید مبین هیونگ رو انتخاب میکردیم که الان این دردسرا رو هم نداشته باشی هیونگ

تموم شد آستانه تحملم همین قدر بود و با شنیدن این حرف یهو مثل باروت منفجر شدم. از جا پریدم و با صدای بلند داد زدم:

- بسه... بسه... خسته شدم اصلا اره من بدم من تو هیچی خوب نیستم مبین از من خیلی بهتره اما منم آدمم منم یه توانی دارم چقدر از همه بشنوم مبین از تو خیلی بهتره مبین اینطور مبین اونطور. مامانم میگه بابام میگه طرفدارام میگن معلما و دوستا و فامیل و میگن اصلا همه میگن اما دیگه حداقل شما نگین مگه من ازتون خواستم اسممو بزارین بهترین انتخاب، اصلا من بدم من بدترین انتخابم چرا منو انتخاب کردین؟ خب میرفتین مبین رو انتخاب میکردین

با همون داد اول همه اعضا توی اتاق اومده بودن پس به هوسوک اشاره کردم و گفتم:
- هوسوک هیونگ راست میگه اگه مبین انتخاب کرده بودین الان میتونست براتون آهنگای آل کیل کننده بسازه

خطاب به جین گفتم:
- میتونست به جات شام بپزه
به یونگی اشاره کردم و گفتم:

- میتونست وقتی تو بیمارستان ژاپن بودی با دکتر انگلیسی حرف بزنه و اجازه نده درد بکشی اما من چی من هیچی نیستم هیچ استعدادی ندارم اصلا من واسه چی دنیا اومدم؟ واسه چی دارم زندگی میکنم؟ چرا دارم اکسیژنی که مبین میتونه تنفس کنه رو هدر میدم. چرا به جای اینکه انقدر با حرفاتون بهم نیش بزنین فقط نمیایین بکشینم و از دست من بی عرضه بی استعداد خلاص بشین هان؟

I'm not okWhere stories live. Discover now