part 180

1K 216 303
                                    

گوشی رو باز از زیر میز به یونگی پس داد. نگاهی به یونگی که پشت سر هم عطسه میکرد انداخت و زیر لبی نق زد:
- خیس کنار من خوابیدنت چی بود آخه؟ مگه بچه ای؟

نق میزد اما توی دلش نگران یونگی بود و خودش رو مقصر میدونست. اونی که داخل رفته بود خودش بود اونی که احساسات یونگی رو قلقلک داده بود خودش بود حتی اونی که با تمام اون احساسات به جوش اومده پسش زده بود و با غش کردن حتی بیشتر ترسونده بودش هم خودش بود.

پس دست توی جیبش کرد و قرص های یونگی که روی میز اتاق هتل جا گذاشته بود رو جلوی یونگی گذاشت و بی حرف یه بطری آب معدنی هم دم دستش گذاشت. یونگی به پهنای صورت خندید انقدر بی توجهی دیده بود که حتی همین توجه های ریز کوچیک هم براش معجزه حساب میشد پس با ذوق زدگی گفت:

- فکر کردم یادم رفته بیارمشون
متین بدون باز کردن دست های کره شده روی سینه اش یا اخماش جواب داد:
-یادت رفته بود من برات آوردم.
یونگی خندید. متین لجباز و حساس و نق نقو شده بود اما هنوزم بهش توجه میکرد و این براش کافی بود.

یکم بعد اهنگ تموم شد و بلافاصله بعد از اون هم اکسو برای جایزه به روی استیج رفت مبین بلافاصله بعد از پایین اومدن از استیج مبین به جای رفتن سر میز خودشون سمت میز بی تی اس رفت دستشو لبه پشتی صندلی میتن گذاشت و با حفظ فاصله آروم کنار گوشش گفت:

- یه سر نیای سر میز داداشت ببینیش ها؟ تو دلت برا من تنگ نشده؟
- من بزرگترم یا تو؟ تو باید بیای سر میز من
مبین از میز بغل که تعداد کمتری بودن یه صندلی خالی قرض گرفت و صندلی رو کنار متین گذاشت و در حال نشستن جواب داد:

- یه لحظه شبیه مامان و عمه حرف زدی مور مورم شد این خاله زنک بازیا چیه همش پنج دیقه بزرگ تری.
متین حوصله بحث سر سونبه و هیونگ بودنی که حتی توی فرهنگشون هم نبود رو نداشت پس بحث رو عوض کرد:
- میمردی جایزه ات رو به منم تقدیم میکردی؟

مبین چشم گرد کرد و به شوخی پرسید:
- بعد دقیقا تو چیکار کردی برام؟
- خو حالا تو تقدیم میکردی من بعدا از خجالتت در میومدم

پسرا با لذت به این کل کل دوقلوها نگاه میکردن اون روزای اول بعد از خودکشی این کل کل هایی که اکثرا یه طرفه بود تنها کور سوی امیدشون به متین بود و حالا که حاضر جوابی های متین بیشتر شده بود حتی با وجود اینکه بازم مثل قبل شیطنت نمیکرد و نسبت به قدیم خیلی آروم تر بود اما براشون اون کور سو رو بزرگتر و تبدیل به نورافکن کرده بود.

حالا امید بیشتری به بهبود حال متین داشتن به خصوص که هوسوک از خیس بودن هم زمان مگی و لخت بودن یونگی توی روزی که برای نوشیدن رفته بود گفته بود. مبین هم انگار از جواب های طولانی تر برادرش نسبت به قبل سر ذوق اومده بود که ادامه داد:

- بجای جایزه بیا یه خبر دست اول تقدیمت کنم. قراره چند روز چین بمونی تو سریال من بازی کنی
حتی قبل از متین یونگی بین دو تا سرفه پشت هم شکایت کرد:
- نخیر کی اجازه داده؟

I'm not okWhere stories live. Discover now