part 168

929 218 413
                                    

کلاهم رو بیشتر روی صورتم کشیدم تا مطمئن بشم کسی منو نمیشناسه اگه یه طرفدار منو میدید و میگفت این زنی که با خودت بیمارستان آوردی کیه باید چه جوابی میدادم؟

همینجوریش کلی شایعه و هیت پشت سرم بود بیشتر از اینش رو اصلا نمی خواستم. زن همراهم که حالا به کمک پرستارا روی تخت اورژانس خوابیده بود سرش رو پایین تر آورد و با کنجکاوی پرسید:

- اولش فکر کردم وسواسی هستی اما الان زیادی مشکوکی یجور رفتار میکنی انگار سلبریتی چیزی هستی نمیخوای بشناسنت. جون تو یکم این ماسکتو بده پایین ببینم کی هستی؟

حوصله بحث کردن باهاش رو نداشتم روی صندلی کنار تخت لم دادم و گفتم:
- من هیچ کس نیستم.

دروغ نگفته بودم من واقعا هیچ کس نبودم سه ماه بود که کار نکرده بودم و حالا که به توصیه دکتر نونا قرار بود به کار برگردم بنگ پی دی بالاخره همه چیز رو فهمیده بود و با مخالفت سختش حالا حتی بیشتر قرار بود کنار بمونم

این وسط نیمی از طرفدارام هم با خوشحالی نبودنم توی فعالیتا رو جشن گرفته بودن و میگفتن بیگ هیت واقعا به خواسته شون عمل کرد و این یعنی احتمال هیچ کس نبودنم هر روز و هر لحظه که نبودم بیشتر میشد.

- خب باشه بابا لو نده بذار خودم حدس بزنم احیانا کیم سوهیون نیستی؟ لی مینهو؟ نه بابا صدات شبیه اونا نیست. میگم این پسر جدیده تو سریال شبکه کی بی اس نیستی؟ اگه اونی که واسه توهم سلبریتی بودنت زوده هنوز اونقدرا معروف نشدی بخوای ماسک بزنی و چشماتو با کلاه بپوشونی یکم رخ بده بذار چهار نفر بشناسنت

کلافه نفسم رو بیرون فوت کردم و اروم تشر زدم:
- خیلی حرف میزنی
- باید به جای تو هم حرف بزنم دیگه تو که ساکت نشستی حوصله آدم سر میره این دکتره هم که یه کلام به آدم نمیگن دردت چیه. بذارن ما بریم به بدبختیمون برسیم. میگم نمیشه بری از این دکتره بپرسی منو کی مرخص میکنه؟ جواب این عکسبرداری کوفتی نیومد؟

بی حوصله فقط برای اینکه از دست وراجی هاش خلاص بشم بلند شدم و سمت استیشن پرستاری رفتم. دو تا از پرستارا پشت استشن نشسته بودن و انقدر سرگرم حرف زدن بودن که اصلا من رو ندیدن ناخواسته صداشون رو شنیدم:

-این دختره پیک موتوریه زیادی برام آشناست میگم شاید قبلا ازش پیتزایی چیزی گرفته باشیم.
- نشناختیش؟ واقعا؟ تو که همه رو زود میشناختی
- نه کیه مگه

-بابا همون دختره که شش ماه قبل کلی سرش دردسر داشتیم تو بیمارستان. نوه اون پیرزن پیرمرد روستاییه که خیلی پولدار بودن
- نه بابا این اون نیست خودت داری میگی پولدار بودن چرا یه آدم پولدار باید بره پیک موتوری شه آخه
- یادت نیست واسه چی آوردنش بیمارستان؟ دختر ال جی بی تیِ.

مادربزرگش با یه دختری دیده بودش بعد برده بودش پیش مشاور، مشاور احمق هم گفته بود این گمراه شده باید با یه مرد بخوابه تا متوجه بشه که غریزه انسانی تمایل به جنس مخالفه. پدر بزرگه هم از یه پسره که میخواستش خواسته بود که به زور باش بخوابه

I'm not okUnde poveștirile trăiesc. Descoperă acum