part 21

1.3K 243 292
                                    

گوشی برداشتم و شماره مبین رو گرفتم از وقتی معروف تر شده بودن اجازه داشتن گوشی رو بهشون داده بودن. بعد از چند تا بوق جوابم رو داد:

- مای لاو

نگاه پسرا سمتم برگشت و من با یه لبخند جواب این محبت قلنبه شده یهویی مبین رو دادم:

- هانی

میدونستم احتمالا جلو دوربینه و مجبورش کردن جواب بده و صدا داره پخش و ضبط میشه وگرنه من و مبین فقط وقت مسخره بازی اینجوری با هم حرف میزدیم

- آی میس یو

خندیدم و به پسرا که با دهن باز نگام میکردن نگاهی انداختم و فهمیدم صداش رو نشناختن که اینطور پراشون از ابراز علاقه من و یه پسر دیگه ریخته به خصوص یونگی که چشماش حتی دو دو هم میزد. جواب مبین رو دادم:

- ای میس یو تو بیبی

و بعد یهو به فارسی پرسیدم:

- صدام رو پخشه مگه نه؟

با فارسی حرف زدنم همشون متوجه هویت فرد پشت خط شدن و روشون رو برگدوندن و حتی دیدم که یونگی یه نفس راحت هم کشید خب حق داشت منم اگه فکر میکردم تخت بغلیم با یه پسر لاس میزنه حس امنیت نمیکردم و میترسیدم.

مبین اما با کره ای جوابم رو داد:

- از کجا فهمیدی؟

متوجه شدم عوامل ازش خواستن پس منم کره ای جواب دادم:

- تو فقط وقتی میخوای اذیتم‌ کنی بم میگی مای لاو.

خندید و گفت:

- سر فیلمبرداریم باید سریع قطع کنم کارم داشتی؟

سریع خودم رو لوس کردم:

- موبینا... هیونگ یه چیزی ازت بخواد براش انجام میدی؟

- تو فقط پنج دقیقه ازم بزرگتری پنج دقیقه هیونگ محسوب نمیشه.

قلدر شدم و کل کل کردم:

- هیونگ هیونگه چه پنج دیقه چه پنج سال وقتی هیونگت ازت یه چیزی میخواد باید چی بگی؟

- چشم؟

- آفرین البته درستش چشم هیونگه

خندید و گفت:

- چشم هیونگ حالا چی میخوای؟

- هیونگ دلش هوس قیمه بادنجون کرده برام درست میکنی؟

شیطانی خندید و گفت:

- معلومه که نه

نق زدم:

- اما چرا؟

طعنه زد:

- دلیلش خیلی ساده ست هیونگ چون صدام کردی مبینا الانم تشریف ببر مبینا جونت رو پیدا کن بهش سفارش غذا بده شب بخیر.

I'm not okWhere stories live. Discover now