part 63

1.3K 226 324
                                    

صدای پر تحاکم سوهو حتی تا اینجا هم رسید:
- این چه وضع تهویه ست؟ مثلا اتاق وی آی پی؟ هوای سئول تو روزایی که اعلام آلودگی هوا میکنن از اون اتاق بهتره
پرستار سعی کرد توضیح بده:
- آقای کیم برای بیمار بهتره که...

- من میدونم واسه بیمارم چی بهتره موبین از گرما خوشش نمیاد لطفا سیستم تهویه تون رو دوباره تنظیم کنید
مسیر رفته رو دوباره برگشت و وارد اتاق شد و شنیدم که قبل از بستن در اتاق باز به پزشک معالج گیر داد:

- پس چرا هنوز به هوش نیومده مگه نگفتید چیزیش نیست؟
این سوهو هیونگ دیگه داشت شور دو شخصیتی بودن رو در میاورد. نه به اون روی کیوت و مهربونش نه به این روی پر جذبه اش که با یه نگاهش حساب کار دستت میومد و دیگه نیازی حتی به فریاد زدن نبود و سریع هرچیزی که میخواست اطاعت میکردی.

نفسی که از ترس سوهو هیونگ حبس کرده بودم رو کلافه بیرون فرستادم و آهسته از بکهیون که کنارم نشسته بود پرسیدم:
- سوهو هیونگ همیشه وقتی پر جذبه میشه انقدر ترسناک میشه؟

بکهیون با سر تایید کرد:
- معمولا وقتی اینجوری میشه حتی خود رییس لی سومان هم جرات نمیکنه اطرافش ظاهر بشه تنها کسی که وقتی اینجوری میکنه میتونه کنترلش کنه موبینه که اونم الان... هرچند فکر کنم نصف بیشتره این بی قراریش برای حال موبینه

حتی من که برادر خونی موبین بودم هم مثل بچه ادم اینجا نشسته بودم تا دکترها کارشون انجام بدن این سوهو هیونگ یکم زیادی نگران نبود؟
سهون با چشمای سرخ و بینی قرمز از دستشویی برگشت و نگاه من باز سمت در اتاق کشیده شد. بالاخره بعد از یک ساعت پزشک از اتاق بیرون اومد و پرستار کنارش با لبخند گفت:

- میتونید داخل بشید اما لطفا اصلا سر و صدا نکنید بذارید بیمار راحت بخوابه
همه پسرا با هم به سمت اتاق هجوم بردن و من خوبی آیدول بودن رو اینجا فهمیدم که در کنار پر سر و صدا بودن یاد میگرفتی برای مواقعی که بک استیج منتظری سکوت رو هم رعایت کنی.

همه بی سر و صدا دور تخت رو گرفتن و من جلوتر از بقیه کنار مبین ایستادم و به صورت غرق خوابش نگاه کردم. تمام صورتش پر از زخم و کبودی بود و برعکس همیشه توی خواب هم اخم کرده بود. دستش رو که باند پیچی شده بود آروم توی دستم گرفتم و روی بانداژش رو بوسیدم و زیر لبی گفتم:

- بیدار شو باشه؟ خوب شو تو خوب نشی نصف قلب من درد میکنه
چن که کنارم ایستاده بود اروم پرسید:
- هنوزم حسش میکنی؟
- از وقتی توی ون بودیم دیگه نه. فکر کنم دید داره نجات پیدا میکنه اروم گرفت.

چانیول اروم به بازوی سوهو کوبید و پرسید:
- دکتر چی گفت؟
سوهو بدون اینکه نگاهش رو از چشمای بسته مبین برداره جواب داد:
- گفت جای نگرانی نیست چند تا کبودی و کوفتگی که بعد از دو سه هفته همونم خوب خوب میشه

I'm not okWhere stories live. Discover now