part 78

1.2K 229 381
                                    

با رسیدن به  اتاق و دیدن مردی شبیه خودش روی تخت که یه ماکت تبلیغات مشروب از سانی سونشیده بغل گرفته و باهاش درد دل میکنه فهمید ممکنه کسی توی دنیا وجود داشته باشه که عادت مستیش از خودش عجیب تر باشه. مات و مبهوت به متینی که سر ماکت نق میزد نگاه کرد:

- بم میگه تو دوست دختر داری چه اشکالی داره منم داشته باشم ولی اشکال داره اون مال منه از اول اولش فقط مال من بوده فقط به من اجازه میداد سربه سرش بذارم و ددی صداش کنم. خوشم نمیاد وقتی کسی رو بغل میکنه....

اووووم میگم تو فکر میکنی تا حالا اون... یعنی بوسیدتش؟ اون خیلی خوب میبوسه مطمئنم اگه بوسیده باشش حتما مخش رو زده... اه چرا بهش نگفتم من اصلا دوست دختر ندارم؟... خاله سانی فکر میکنی باید بهش میگفتم دختره همون دیشب که بوسیدمش بام بهم زد...

دختره زشت بم گفت فکر نمیکردم یه آیدول انقدر تو بوسیدن افتضاح باشه خب مگه چیه واسه آیدولا کلاس خصوصی چگونه ببوسید گذاشتن؟ اصلا خودش افتضاح بود حالم بد شد وقتی بوسم‌ کرد... میخواستم بزنمش

و بعد انگار حتی با یاداوریش بخواد بالا بیاره انگشتش اشاره اش رو به نشانه منتظر باش به خاله سانی خیالیش بالا گرفت و بعد با عجله سمت سرویس دوید.

مبین آه عمیقی کشید و خواست دنبالش بره که با صدای تقه کوتاهی به در به خیال اینکه لابی من اومده تا ازشون بخواد سریع تر هتل رو ترک کنن سمت در برگشت و در رو باز کرد اما با باز شدن در حتی نفهمید چی شد

فقط توسط یونگی عصبی ای که تا حالا ندیده بود خیلی محکم به عقب هل داده شد و به گیر کردن پاش به تخت روی تخت افتاد و قبل از اینکه بتونه بگه من متین نیستم و لطفا منو نزن لب های یونگی روی لبهاش نشست و عمیق اما کوتاه بوسیدش

انقدر شوکه شده بود که حتی یادش رفت یونگی رو پس بزنه. اینو مطمئن بود اونی که الان یونگی داره میبوسه خودش نیست اما باز هم بخاطر حس خیانتی که نسبت به سوهو بهش دست داد عصبی شد و خواست پسش بزنه اما درست همون لحظه یونگی پس کشید و همه این ها سه ثانیه بیشتر طول نکشید.

یونگی بدون گرفتن فاصله و یا حتی بدون اینکه فهمیده باشه اشتباه کرده با حفظ همون اخمای درهمش گفت:
- بیا همینو میخواستی؟ که ببوسمت مگه نه؟ الان دیگه میتونی بشینی یه گوشه و راه نیفتی توی هتل و اماکن عمومی دردسر درست کنی؟

ابروهای مبین از شدت تعجب بالا رفت. این بوسه رو متین میخواست؟ همون برادر هموفبیکش که باهاش بخاطر گی بودنش قهر کرده بود و بار آخر مثل یه آدم چندش باهاش برخورد کرده بود؟

فقط با فکر به اینکه یونگی به خواسته خود متین میخواسته متین رو ببوسه یه نیشخند روی لبش نشست.

یونگی اما با دیدن نیشخند پسری که بوسیده بودش گیج شد. مگه خود متین بخاطر همین بوسه مست نکرده بود وعلم شنگه راه ننداخته بود مگه دلیل مست کردنش همین نبود؟ پس الان چرا طوری نیشخند میزد انگار داره یه بازی سرگرم کننده رو رهبری میکنه. گیج پرسید:
- چیه؟

I'm not okWhere stories live. Discover now