part 102

1.2K 205 200
                                    

با سقلمه نامجون حواسش رو از متین گرفت و به دوربین اصلی ویلایو داد و شروع به گفتن حرف هایی که منیجر براشون آماده کرده بود کرد. پایان حرفاش بود که با صدای نیمه بلند متین حواسش باز پرت متین شد و نگاهش سمت اون برگشت.

متین آهسته روی میز کوبید و با یه اخم کیوت داشت سر دوست دختر لیوانش نق میزد:
- یااااا تو اصلا به من اهمیت میدی؟ هر وقت میخوام بات حرف بزنم یا سر کاری یا داری با دوستات حرف میزنی یا میخوای استراحت کنی پس کی واسه من وقت میذاری؟ تو که واسه من وقت نداشتی پس چرا از روز اول وارد این رابطه شدی؟

تهیونگ با خنده گفت:
- لعنتی آب متین حتی با یه لیوانم توی یه جوب نمیره نتونست بیشتر از ده دقیقه رابطه اش با لیوان رو حفظ کنه

بقیه پسرا به حرف تهیونگ خندیدن اما یونگی بدون خنده فقط به متین خیره موند شاید فقط اون میدونست مخاطب حرفای متین در واقع لیوان نبود خودش بود.
متین بدون وقفه به نق زدن سر لیوان ادامه میداد:

- اصلا تو منو دوسم هم داری؟ تا حالا حتی یه بار هم بهم دوست دارم نگفتی
سجین با بی قراری از پشت صحنه اشاره کرد که لایو رو تموم کنن نامجون با استرس شروع به زدن حرفای پایانی خیلی زودتر از زمان مقرر کرد و جیمین دوربین متحرک رو روی میز گذاشت و گفت:

- من میبرم صورتشو بشورم
یونگی میخواست بگه که نه لازم نیست خودم میبرمش اما میترسید که جلوی دوربین روشن به متین مست نزدیک بشه و متین چیزی که نباید از دهانش در بره پس تا خاموش شدن دوربین صبر کرد و بعد از جا بلند شد تا دنبال دوست پسر حسود و حساسش بگرده

توی سرویس بهداشتی طبقه پایین پیداش کرد صدای عق زدنش متعجبش کرد در رو باز کرد و جیمین رو دید که داشت کمر متین رو ماساژ میداد متعجب پرسید:
- به همین زودی بالا اورد؟ هنوز یه ساعت نشده نوشیده

جیمین با خنده گفت:
- وقتی انقدر زود میگیرتش همین قدر زود هم باید بالا بیاره. خدایا دو متر قد داره ولی مثل بچه های پنج ساله ست
یونگی کنار متین ایستاد و موهاش رو از صورتش جمع کرد. متین بی حال توی آغوشش افتاد و نق زد:

- تو اصلا بهم اهمیت نمیدی
جیمین با صدای بلند خندید و وقتی که دید برای سه نفر توی یه اتاقک کوچک جا نیست از دستشویی بیرون زد و جلوی در ایستاد و گفت:
- هنوز داره با بلور بهم میزنه؟

یونگی جوابی نداد زیر بغل متین رو گرفت و بلندش کرد و کشون کشون تا  کنار روشویی بردش، متین به نق زدنش ادامه داد:
- الان یه ماه بیشتره با همیم من هنوز نمیدونم واقعا دوست پسرت هستم یا نه

جیمین باز با خنده مسخره کرد:
- پنج دیقه از شروع تا پایانتون نگذشت کدوم یه ماه؟

یونگی اما بدون حرف فقط گوش داد و در همون حال مشتش رو پر از آب کرد و به صورت متین پاشید. متین چشماشو جمع کرد اما با وجود چشم های بسته باز هم دهنش رو نبست:

I'm not okWhere stories live. Discover now