part 157

1.2K 233 492
                                    

زنگ در پایین به صدا دراومد نگاه سوهو سمت آیفون تصویری برگشت و با اخم پرسید:
- کی به اورژانس زنگ زده؟
مبین بینیش رو بالا کشید و جواب داد:
- ما زنگ زدیم که برای نجاتش بیان

سوهو با اخم گفت:
- یادتون رفته اون آیدوله؟ میخوایین آینده کاریش رو نابود کنید؟
یونگی با همون خشمی که سعی داشت بخورش داد زد:
- گور بابای آینده کاری جونش واسه ما مهم تره

تا همین جا هم خیلی جلوی خودش رو گرفته بود که کسی رو که برای نجات جون متینش به موقع رسیده بود رو از خوابگاه بیرون نکنه سوهو نفس عمیقی کشید و گفت:
- من میرم ردشون کنم شما همین جا بمونید

با رفتن سوهو مبین زیر لبی گفت:
- اگر چیزیش بشه هیچ وقت نمیبخشمت
یونگی حرفی نزد نیازی به بخشش کسی نداشت وقتی حتی خودش هم خودش رو نمیبخشید مبین بازم ادامه داد:

- برادر من آدمی نبود بخاطر اختلال استرس یه تصادف بخواد رگش رو بزنه حتما تو یه کاری کردی که ناراحتش کرده، نه ناراحت واژه کافی ای نیست نابودش کرده.

یونگی توی سرش شروع به شمردن کارایی که ممکن بود متین رو نابود کنه کرد. بهش گفته بود نمیخواد ببینتش جلوی چشمش با یه مرد دیگه میخندید و نادیده اش میگرفت. یعنی این دلیل ها کافی بود؟

اما متین که گفته بود دوسش نداره با گوشای خودش شنیده بود که گفت یه مرد دیگه رو دوست داره یعنی ممکن بود کسی از بی توجهی مردی که دوسش نداشت نابود شه؟

مبین دیگه نتونست خشم وجودشو کنترل کنه، یونگی بی حرفی که مقابلش نشسته بود و جوابی بهش نمیداد روی اعصابش رفته بود. بارها بهش گفته بود برادر من خیلی شکننده تر از چیزیه که نشون میده بارها بهش هشدار داده بود که ناراحتش نکن

حالا برادرش توی اون اتاق داشت با مرگ و زندگی دست و پنجه نرم میکرد و یونگی اینجا بی حرف نشسته بود و به نظر میرسید حتی انقدر براش مهم نیست که به خودش زحمت بده از خودش دفاع کنه

همه این ها باعث شد مبین از کوره در بره با عصبانیت از جا بلند شد سمت یونگی رفت و یقه اش رو توی مشتش گرفت و داد زد:
- چکارش کردی؟ چکارش کردی که از زندگیش سیر شده؟

درست همین وقت سوهو به خوابگاه برگشت و با دیدن یقه یونگی توی دست مبین وحشت زده غرید:
- چیکار میکنید شما دوتا؟ نمیبینید چه وضعیتی داریم؟

یونگی سمت سوهو برگشت و بعد از دیدن نگرانی یه مرد دیگه برای دوست پسرش طعنه آمیز پوزخند زد و گفت:
- چرا از دوست پسرت نمیپرسی؟

مبین از این جواب گیج شد. چرا باید دلیل حال بد برادرش رو از سوهو بپرسه؟ اونا حتی توی یه گروه هم نبودن. یونگی که گیجی مبین رو دید بیشتر توضیح داد:

- تو راست میگی اختلال استرس تصادف باعث نمیشه کسی بخواد خودکشی کنه. پس یکم برو عقب تر به اندازه یه شب قبل از تصادف برو عقب و خوب فکر کن

I'm not okWhere stories live. Discover now