برای ضبط این قسمت همگی سوار اتوبوس شدیم و کارگردان هنری کانسپت برنامه رو توضیح داد. یه چیزایی درباره سافاری و باغ وحش میگفت که البته زیاد هم برای من مهم نبود. یکهو از سمتی که میگفت باید حیوونا رو ببینیم دوتا بازیگر با گریم زامبی دیدم و یهو با خوشحالی فریاد زدم:
- آخ جون زامبی لند
یونگی که کنارم نشسته بود با ناامید آه کشید و صدای حبس شدن نفس جیمین و جین رو پشت سرم شنیدم.
کارگردان یهو سمت هوسوک که بیشتر از هممون ترسیده بود اومد و ازش خواست که از اتوبوس پیاده بشه و چیزی رو پیدا کنه اما از اونجایی که هوسوک ترسیده بود بلند شدم و گفتم:
- ببخشید میشه من برم؟
کارگردان موافقت کرد و هوسوک با لبخند تشکر کرد و من با یه لگد پلیسی از اتوبوس بیرون زدم و داد زدم:
- زامبیا من اومدم.
دستور کارگردان توی چند دقیقه انجام دادم و با چیزی که میخواست برگشتم و بعد از اون نوبت این بود که هممون پایین بریمکارگردان دستورات و قوانین بازی رو گفت و برای شروع باید همه با توجه به برچسب که از زامبیا میکندیم گروه بندی میشدیم.
یونگی و جین و هوسوک میترسیدن پس با ترس جیغ کشیدن و در حال جیغ زدن دنبال زامبیا میگشتن و من خیلی راحت از دو تا زامبی کنار هم دو تا برچسب گروه بندی کندم و یکیش رو دست هوسوک و یکی دیگه دست یونگی دادم و برای گروه بندی خودم سراغ اخرین زامبی باقی مانده رفتم بعد اتمام ماموریت اول من و جین و یونگی توی یه گروه و جیمین و هوسوک توی گروه دیگه و بقیه پسرا هم با هم همگروهی شدن.
باید وارد یه ساختمون کلینیک مانند میشدیم و یه سری رازها رو برای پیدا کردن قفل خروجی حل میکردیم هرچند اصلا از بازی های فرار از اتاق خوشم نمیومد اما چاره ای نداشتم.
از اونجایی که جین و یونگی از زامبیا میترسیدن من جلوتر از بقیه میرفتم زامبیا رو میترسوندم و سرنخ ها رو پیدا میکردم اما در نهایت بازم نمیتونستیم راز سرنخ رو پیدا کنیم.
جین با ورود به یکی از اتاقا یه لباس پزشکی برداشت و گفت:
- شما ویکینگ دد رو دیدین؟
من دیده بودم پس سر تکون دادم و جین پرسید:
- یادته برای اینکه زامبیا نبیننشون چیکار میکردن؟سرمو خاروندم و گفتم:
- خودشون شبیه زامبیا... هی نگو میخوای این بنداژا رو ببندیم و خودمون خون مالی کنیمچشمکی زد و یکم از بانداژا رو دور سر یونگی بست دستم تو جعبه رنگ کردم و یکم ازش رو روی بنداژای روی صورت یونگی مالیدم و بعد من و یونگی همین کار رو برای جین تکرار کردیم و دست آخر سه تا زامبی جدید که زیادی سر وصدا میکردن تا شبیه زامبیا به نظر برسن به تیم بازیگرا اضافه شدن.
YOU ARE READING
I'm not ok
Fanfictionتصور کنید اگر بنگتن یه عضو هشتم ایرانی داشت اون وقت چقدر همه چیز میتونست متفاوت باشه؟ با ما همراه بشید و داستان دبیو، موفقیت ها و عاشقی متین ایدول ایرانی بنگتن رو شاهد باشید ژانر: فلاف، رومنس، انگست، نیم اسمات کاپل: مگی، ویکوک، نامجین، سوبین برای دو...