part 27

1.3K 243 248
                                    

برای ضبط این قسمت همگی سوار اتوبوس شدیم و کارگردان هنری کانسپت برنامه رو توضیح داد. یه چیزایی درباره سافاری و باغ وحش میگفت که البته زیاد هم برای من مهم نبود. یکهو از سمتی که میگفت باید حیوونا رو ببینیم دوتا بازیگر با گریم زامبی دیدم و یهو با خوشحالی فریاد زدم:

- آخ جون زامبی لند

یونگی که کنارم نشسته بود با ناامید آه کشید و صدای حبس شدن نفس جیمین و جین رو پشت سرم شنیدم.

کارگردان یهو سمت هوسوک که بیشتر از هممون ترسیده بود اومد و ازش خواست که از اتوبوس پیاده بشه و چیزی رو پیدا کنه اما از اونجایی که هوسوک ترسیده بود بلند شدم و گفتم:

- ببخشید میشه من برم؟

کارگردان موافقت کرد و هوسوک با لبخند تشکر کرد و من با یه لگد پلیسی از اتوبوس بیرون زدم و داد زدم:

- زامبیا من اومدم.

دستور کارگردان توی چند دقیقه انجام دادم و با چیزی که میخواست برگشتم و بعد از اون نوبت این بود که هممون پایین بریم‌کارگردان دستورات و قوانین بازی رو گفت و برای شروع باید همه با توجه به برچسب که از زامبیا می‌کندیم گروه بندی میشدیم.

یونگی و جین و هوسوک میترسیدن پس با ترس جیغ کشیدن و در حال جیغ زدن دنبال زامبیا میگشتن و من خیلی راحت از دو تا زامبی کنار هم دو تا برچسب گروه بندی کندم و یکیش رو دست هوسوک و یکی دیگه دست یونگی دادم و برای گروه بندی خودم سراغ اخرین زامبی باقی مانده رفتم بعد اتمام ماموریت اول من و جین و یونگی توی یه گروه و جیمین و هوسوک توی گروه دیگه و بقیه پسرا هم با هم همگروهی شدن.

باید وارد یه ساختمون کلینیک مانند میشدیم و یه سری رازها رو برای پیدا کردن قفل خروجی حل میکردیم هرچند اصلا از بازی های فرار از اتاق خوشم نمیومد اما چاره ای نداشتم.

از اونجایی که جین و یونگی از زامبیا می‌ترسیدن من جلوتر از بقیه میرفتم زامبیا رو میترسوندم و سرنخ ها رو پیدا میکردم اما در نهایت بازم نمیتونستیم راز سرنخ رو پیدا کنیم.

جین با ورود به یکی از اتاقا یه لباس پزشکی برداشت و گفت:
- شما ویکینگ دد رو دیدین؟
من دیده بودم پس سر تکون دادم و جین پرسید:
- یادته برای اینکه زامبیا نبینن‌شون چیکار میکردن؟

سرمو خاروندم و گفتم:
- خودشون شبیه زامبیا... هی نگو میخوای این بنداژا رو ببندیم و خودمون خون مالی کنیم

چشمکی زد و یکم از بانداژا رو دور سر یونگی بست دستم تو جعبه رنگ کردم و یکم ازش رو روی بنداژای روی صورت یونگی مالیدم و بعد من و یونگی همین کار رو برای جین تکرار کردیم و دست آخر سه تا زامبی جدید که زیادی سر وصدا میکردن تا شبیه زامبیا به نظر برسن به تیم بازیگرا اضافه شدن.

I'm not okWhere stories live. Discover now