part 170

999 210 323
                                    


"سوم شخص"

در حمام که بسته شد از شوک‌ بیرون اومد لباش هنوزم بخاطر اون گاز ریز گزگز میکرد پاپی کیوت فرفری حتی لیس بعد از گاز گرفتنش رو هم فراموش نکرده بود.

متین جدی جدی بوسیده بودش الان قدرت این رو داشت که بره کنار پنجره و داد بزنه "متین منو بوسیده" تو کل خوابگاه با جیغ و جیغ بدوه و این جمله رو تکرار کنه یا حتی میتونست همین الان توی توییتر خیلی رسمی اعلام کنه "متین منو بوسیده"

با فکر به همه اینا لبخند گیجش تبدیل به خنده شد با ذوق خودش رو روی تخت پرت کرد و پاهاش رو تکون داد و باز برای خودش تکرار کرد:
- منو بوسید جدی منو بوسید.

روی تخت قلط خورد و برعکس شد به در بسته حمام نگاه کرد و از خودش پرسید "ولی پس چرا ول کرد رفت؟ خجالت کشید؟ الان باید برم دنبالش؟ باید باهاش درباره اش حرف بزنم؟ مثلا بهش بگم از بوسه اش خیلی خوشم اومده...

نه نه اینجوری یجوریه. پس باید چی بگم؟ زشته زنگ بزنم دکتر نونا اینو بپرسم؟ ببخشید دکتر اما بعد از بوسه دوست پسرم باید چه واکنشی نشون بدم؟ نه این حتی ناجور تره"

بلند شد تا سمت حمام بره. باید باهاش حرف میزد نمیدونست باید چی بگه ولی میدونست باید متین رو به ادامه دادن این بهبودی تشویق کنه اما هنوز حتی نتونسته بود تخت رو دور بزنه که گوشیش زنگ خورد.

گوشی از جیبش درآورد و به شماره نگاه کرد و با دیدن شماره کارآگاه اخماش در هم رفت. نمیذاشت این حال خوشش رو کسی ضایع کنه. تماس رو رد کرد و باز سمت حمام رفت دستش به دستگیره نرسیده اینبار براش پیام اومد باز گوشی درآورد و پیام رو باز کرد از طرف کارآگاه بود:

- میدونم که فکر میکنید من کلاهبردارم و اون آدرس دروغ بود برای همین تمام این چند روز رو هر روز اینجا کشیک دادم تا بالاخره پیداش شد اگه میخوای ببینیش دیر نکن بیا همون دیسکویی که آدرسش رو داری.

چشماش روی کلمه پیداش شد موند. پیداش کرده بود؟ واقعا اون زنیکه آشغال پیدا شده بود؟ امروز چه خبر بود؟ شهاب سنگی چیزی از بالای کره رد شده بود؟ این همه معجزه توی یه روز؟

نگاهش سمت در حموم برگشت متین میتونست یکم صبر کنه اما معلوم نبود این زن کی دوباره غیبش بزنه میرفت پیدا میکرد و همه چیز رو حل میکرد بعد مثل یه مرد برمیگشت و با خیال راحت با متین حرف میزد میگفت همه مشکلات حل شده پس بیا باز با هم باشیم

دوباره میتونست متین رو ببوسه و از گاز گرفتنای کیوتش ذوق کنه. حتی میتونست بعد از یه مدت وقتی دیگه مطمئن بود متین حرفاش رو ترحم تلقی نمیکنه بهش از احساسش بگه نمیخواست این بار اشتباهات قبلش رو تکرار کنه

گوشی برداشت و در حال بیرون رفتن از خوابگاه شماره کارآگاه گرفت
- شما کجایین؟
پس زمینه صدای بلند کارآگاه صدای یه موسیقی بلند بود کفشش رو پوشید و شنید:

I'm not okWhere stories live. Discover now