part 152

990 213 327
                                    

تقه ای به در اتاقش کوبیدم و بعد از اجازه ورودش وارد استدیوش شدم شاید من رو میشناخت و تعریفم رو از یونگی شنیده بود که اینطور با دیدن تعجب کرد.

با اینکه از سونبه های من محسوب میشد اما هیچ وقت نیازی نبود که باهاش هم صحبت بشم و شاید برای همین بود که از دیدنم توی استدیوش جا خورد مودبانه سلام کردم و خودم رو معرفی کردم یه لبخند زد و جواب داد:

- ماتین شی خوشحالم که میبینمت مشکلی پیش اومده؟
- من میخواستم ازتون کمک بخوام سونبه نیم که برای لیریکم یه اهنگ بسازید
ابروهای مینسو بالا رفت و متعجب پرسید:

- چرا میخوای من برات آهنگ بسازم؟
خب دلیل اصلیم این بود که میخواستم قبل از رفتنم مطمئن بشه یونگی رو دست خوب آدمی میسپارم اما نمیتونستم این رو مستقیما بگم پس فقط گفتم:

- تعریف شما رو از خیلیا شنیدم اما اگر وقتش رو ندارید من مزاحمتون نمیشم
مینسو هیونگ ابرویی بالا انداخت و با خوش رویی گفت:
- اتفاقا امروز از هر روز بیکار ترم
از بیکار بودنش سواستفاده کردم:
- پس میتونیم زود تمومش کنیم؟

- البته که میتونیم. اگر تمام روز رو کار کنیم و به گره نخوریم اما چرا انقدر عجله داری؟
- فقط میخوام زودتر به یه نفر هدیه اش بدم.
مینسو خندید و گفت:
- چرا تو گروه شما همه میخوایین به همدیگه آهنگ هدیه بدین؟

نمیدونستم داره درباره کی صحبت میکنه پس چیزی نگفتم با حفظ همون لبخند مهربونش که وادارم میکرد قبول کنم اون برای یونگی از من مناسب تره گفت:
- گفتی متن اهنگت رو نوشتی میتونم ببینمش؟

سرم رو تکون دادم و قفل گوشی رو باز کردم و از توی نوت گوشی لیریک ‌رو باز کردم و نشونش دادم با یه اخم تمامش رو خوند و در حال فکر سری تکون داد و گفت:
- شنیده بودم توی لیریک نوشتن کارت خیلی خوبه اما چرا انقدر غمگین؟

واقعا نمیدونستم باید چه جوابی بهش بدم مثلا میگفتم یه اعتراف نامه و نامه خداحافظی انتظار داری برات از دختر بندر و چه خوشگل شدی امشب حرف بزنم؟ بی جواب موندن من رو که دید بازم لبخندش برگشت و گفت:

- گفتی این یه هدیه ست. این هدیه برای یونگیه درسته؟
به وضوح بدنم لرزید. این آدم از رابطه من و یونگی خبر داشت؟ نکنه الان داره حسادت مینکه؟ یعنی با اینجا اومدنم داشتم رابطه تازه شکل گذفته شون رو تموم میکردم؟

وای فکر کنم بازم گند زده بودم باید زودتر از اینجا میرفتم. از جا بلند شدم و خواستم با یه عذرخواهی سرسری برم که درست همون لحظه حرف مینسو باعث شد سر جام خشک بشم:

- نگران نباش من نمیخوام قضاوتت کنم فقط شاید بهتر باشه حالا که میخوای بهش هدیه بدی به هدیه اونم گوش کنی
هدیه اون از چه هدیه ای حرف میزد؟ یکم بعد با پلی شدن یه آهنگ با صدای یونگی منظورش رو فهمیدم:

I'm not okTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang