part 110

1K 209 231
                                    

و اینجوری شد که بیست دقیقه بعد هر سه نفر مون توی یه هایپر مارکت بزرگ در حال خرید بودیم. از قصد اورده بودمشون به هایپر خلیج فارس که بزرگی فروشگاه های ایران رو تو چشمشون کنم پس فردا نرن کره بگن ایران یه فروشگاه درست حسابی نداشت

چرخ خرید رو برداشته بودم و با تهیونگ توی فروشگاه کرم میریختیم و هر از گاهی توی خرید به یونگی هم کمک میکردم:
- متین برنج آماده نیاز داریم کدوم این قفسه ها برنج آماده ست؟

- هیونگ اینو جای دیگه نگی ها تو ایران برنج آماده مثل فحش میمونه اینجا برنج فقط برنج شمال بیا این یه بسته برنج گلستان رو بردار بعد زنگ میزنم از مامانم طریقه پخت برنج رو یاد میگیرم یادت میدم قشنگ که عینهو یانگوم برنج بپزی

- نودل لیوانی نیاز داریم
- هیونگ اینجا نودل لیوانی هم مثل فحش میمونه کلا تو ایران هیچ چیز آماده ای ندارن هر چیز آماده ای با فحش برابری میکنه ایرانیا رو پای خودشون وایمیسن نصف عمرشون رو پای گاز میگذرونن با مشقت غذا آماده میکنن ولی زیر بار فحش نمیرن

تهیونگ خم شد و دو تا ظرف خورشت آماده از توی قفسه برداشت و پرسید:
- خب پس اینا چیه؟ شبیه نودل لیوانیه که
یه نگاهی به خورشت های اماده کردم و گفتم:

- نه اونا قیمه و قورمه آماده ست یه جورایی مثل کاری میمونه ولی تند نیست
یونگی نگاه پوکری حواله ام کرد و گفت:
- همین الان نگفتی اینجا هر چیز آماده ای واسه ایرانیا مثل فحش میمونه؟

در حال انداختن چند تا ظرف آش رشته و حلیم بادنجون آماده توی سبد گفتم:
- خب گویا تو این چند سالی که نبودم خورشت و آش رو از لیست فحشاشون حذف کردن احتمالا با نخود و لپه به یه سری توافقات رسیدن.

یونگی فقط بدون حرف خیره ام شد و تهیونگ واسطه شد:
- هیونگ فقط ببخشش قول میدم برگشتیم کره خودم ادبش کنم

خریدمون که تموم شد بالاخره پای صندوق رفتیم و اینجا نوبت من بود که قدرت زبانم رو به رخ هم گروهیام و ارمی های غیر ایرانی بکشم خانم صندوق دار یه لبخند مهربون زد و گفت:

- به کشور ما خیلی خوش آمدید
متحیر از این هوش زیادش پرسیدم:
- واو از کجا فهمیدین ما خارجی هستیم؟
- آخه دوستاتون شلوارک پوشیدن و اینکه از این کلاه بامشادیا تو ایران هیچ کی سرش نمیذاره

سمت تهیونگ و یونگی برگشتم و به کره ای گفتم:
- مگه من بهتون نگفتم تو ایران شلوارک ممنوعه بفرما لو رفتیم
بعد سمت خانم صندوق دار برگشتم و گفتم:

- من به جای دوستام ازتون اکسکیوزمی میخوام چون تا الان ایران نیومد کیلی با گوانین ایران آشنا نیست
زن صندوق دار همینجور که تند تند اجناس رو حساب میکرد گفت:

- شما خودتونم ایرانی نیستین؟ تا الان که خیلی خوب فارسی صحبت میکردین
- من کیلی ساله کارج زندگی کرد. فارسی کیلی کلی بلد نیست. عه لیتل فارسی یاد گرفت

I'm not okWhere stories live. Discover now