part 145

995 217 327
                                    


بعد از تمام شدن شوکیس وقتی که سوار ماشین شدن متین چشماش رو بست و خودش رو به خواب زد به اندازه کافی بعد از شوکیس مگی شیپ کردن آرمی ها رو با یه لبخند مسخره اما دل شکسته تحمل کرده بود و حالا انگار نوبت اعضای گروه خودشون بود

گوشی هاشون رو دراورده بودن و برای جلب توجه متین شروع به خوندن پیام ها و توییت های مگی شیپر برای هم کرده بودن تهیونگ با ذوق خوند:

- این خیلی با حاله نوشته اوچو پزشک شخصی ددی یونگیه کسی بهش دست بزنه ددی جیغ میکشه
برای متین اما اصلا باحال نبود دلش واسه ددی صدا کردن یونگی تنگ شده بود اما به خودش اجازه نمیداد دیگه اینجوری صداش کنه اما پس چرا بقیه هنوز اجازه داشتن یونگی رو ددیِ متین صدا کنن؟

یونگی نگاهی به متین که هنوزم اصرار داشت خوابه انداخت خوب میدونست خواب نیست متین توی خواب زیاد تکون میخورد جوری که یونگی مجبور بود همیشه حواسش بهش باشه مبادا توی خواب زمین بخوره

اما الان مثل یه مجسمه صاف نشسته بود و فقط چشماشو بسته بود و به کامنت هایی که پسرا میخوندن گوش میداد:
- یدونه از این دوست پسرا که وسط درد و مریضی از اینکه با من آشنا شده خوشحال باشه لطفا

- ماتین امروز ساکت بود و یه گوشه آروم نشسته بود و کلا چهار تا کلمه گفت که سه تاش اسم یونگی بود

- یونگی از درد کشیدنش خوشحال بود چون باعث شده بود با اوچوش آشنا شه بعد بیگ هیت روش میشه هنوزم رابطه این دوتا رو کتمان کنه؟

- ملاک طراحی رقص برای سایر دنسرها: زیبایی و چشم نوازی رقص. ملاک طراحی رقص برای اوچو: هر چی آقامون بگه

- من موقع دیدن ام وی: واو این دنس انقدر سکشی که مطمئنم متین قبلش سایتای بزرگسالان رو سوراخ کرده. و اما من موقع فهمیدن اینکه متین موقع طراحی رقص به یونگی فکر میکرده:ارور چهارصد و چهار

- خیلی خب فقط بهم بگین باید خودمو جلوی کدوم ماشین بندازم که خدا یه ماتین هم نصیب من کنه
- قیافه مجری وقتی که اوچو گفت "موقع طراحی دنس به یونگی فکر میکرده" رو دیدید؟ اون بیچاره که خبر نداره هرچی تو ذهن کثیفش گذشته کاملا درسته

کوکی گوشیش رو پایین اورد و گفت:
- ولی جدی این رو راست میگه دیدین قیافه مجری وقتی متین اسم تورو اورد چطوری شد انگار داشت فکر میکرد الان چطور باید کام‌اوت اینو جمع کنم طبیعی باشه
جین با خنده گفت:

- فقط قیافه مجری؟ شما قیافه های خودتون رو ندیدین داشتم بلند میشدم جارو شارژی رو بیارم پشمای شما رو جمع کنم که یادم افتاد کره ایا به صورت ذاتی اونقدرا هم پشم ندارن

یونگی یه آه از ته دل کشید این جمله رو متین همیشه وقتی میخواست تعجب کردن بقیه رو دست بندازه میگفت اما الان نزدیک به دو ماه بود که حتی به زور حرف میزد چه برسه به اینکه کسی رو دست بندازه.

I'm not okDonde viven las historias. Descúbrelo ahora