نگاه مایوس متین سمت یونگی برگشت:
- جدی؟
سوهو انگار مسابقه باشه پشت یونگی ایستاد و ازش دفاع کرد:
- در دفاع از خودمون باید بگم خیلی هم خوشمزه شدهمتین دست به سینه شد و مثل مبین یه ژست حق به جانب گرفت و گفت:
- اوهوم دست گلتون درد نکنه خب مرحله بعدی چیه؟
- کدوم مرحله بعدی؟- یعنی میخوایین بگین فقط همین؟ کیک و خورشت بادنجون؟ یونگیا تو دو ساله به من وعده امروز رو میدادی بعد فقط همین؟
یونگی انگار که کار اشتباهی کرده باشه دستپاچه شد و سعی کرد توضیح بده:
- خب من فکر کردم خوشحال میشی برات یه مهمونی سوپرایز با حضور مهم ترین ادمای زندگیت بگیرممتین فقط چند ثانیه ساکت موند و بعد سمت مبین برگشت و گفت:
- خوب شد حداقل صبح با بچه ها جشن تولد گرفتیم وگرنه تولد امسالم هم تو دلم میمیوندمبین هم با متین هم دست شد و شروع به ایگنور کردن سوهو و یونگی کرد:
- اوهوم خیلی خوش گذشت رقصیدن با بچه ها فوق العاده بود
- دیدی اون یوجین ورپریده چه قر ریزی میداد لعنتی انگار روح یه زن ایرانی تو خودش داشت- اوهوم بچه های خیلی کیوتی بودن با وجود همه دردسراش ولی من دلم براشون از الان تنگ شده
در حالی که برادرا داشتن اینطور به عمد اون دو تا رو نادیده میگرفتن و با هم حرف میزدن سوهو نزدیک یونگی شد سرش رو توی گوشش برد و نامطمئن پرسید:- به نظر تو هم گند زدیم؟
یونگی کاملا مطمئنش کرد:
- صد در صد گند زدیم- اما اخه کجاش ایراد داشت همه مهمونیای تولد همین جوریه دیگه قایم میشی پشت در بمب کاغذی پرت میکنی بعد شمعشون فوت میکنن بعد میشینین کیک میخورین تازه ما یه مرحله اضافه تر تدارک دیدیم شامم آماده کردیم
یونگی آهی کشید و با نگاهی به متین که هنوزم با اشیاق داشت رقص بچه رو تقلید میکرد گفت:
- تورو نمیدونم هیونگ اما مطمئنم من تا یه مدت خیلی زیادی قراره باز ایگنور بشم- راهی به نظرت میرسه که درستش کنیم؟
- به نظر میرسه از رقص اون فسقلیا خوششون اومده میخوای ما هم براشون برقصیم؟سوهو با تردید به یونگی نگاهی کرد و گفت:
- به نظرت یه جوری نیست؟ اونا همیشه رقص ما رو میبینن واسشون عادی ترین کار دنیاست- پس بیا یه کاری واسشون انجام بدیم که اصلا عادی نباشه
- مثلا چکار؟
یونگی با غصه گفت:
- اینو حتی خودمم نمیدونم باید یجوری از زیر زبونشون بکشیم ببینیم چی دوست دارننگاه و توجهشون باز سمت دوقلوها برگشت که از بحث رقص به کادو رسیده بودن متین در حال بالا و پاین کردن تبریکات تولدش با نق و نوق گفت:
- هرچی بیشتر میخونم بیشتر افسرده میشم
YOU ARE READING
The END
Fanfictionفصل آخر از سری مجموعه im not ok و paper cuts دوستان تازه وارد توجه کنید به دلایلی واتپد پارت ها رو به هم ریخته آپ کرده از روی لیست میتونید به ترتیب شماره پارت ها مطالعه کنید این بوک شامل پارت یک تا صد و پنجاه هست