با واکنش پسره متین خندید سری تکون داد و کتش رو دراورد و روی صندلیش گذاشت و در حال دور زدن صندلی یسونگ آستیناش رو بالا داد و با خنده گفت:
- از من نترس اونقدری که فکر میکنی ترسناک نیستمکنار پسره ایستاد و حالت اولیه رقصش رو اینبار به طرز درستش تقلید کرد
- اینجوری که من ایستادم وایسا... داری اشتباه وایمیسی باید نقطه ثقل بدنت رو پیدا کنی به پاهات زاویه سی درجه بده... نه اونجوری که تو ایستادی با اولین چرخش میفتی... آهان الان زاویه بدنت درسته... متوجهش میشی؟ الان حس راحتی بیشتری نداری؟پسر سر تکون داد و متین بازم خندید و صدای یکی از کارآموزا رو شنید که گفت "واو پس واسه همین میگن لبخنداش جادوییه" متین اما فقط نشنیده گرفت و به آموزش یهوییش ادامه داد:
- خیلی خب حالا پشت سر من تکرار کن یک... دو... سه...
با هر شماره یه حرکت جدید میرفت و منتظر میموند پسر هم پشت سرش تکرار کنه- حالا همه رو به هم بچسبون و سریع انجامش بده
و پسر اینبار توی تکرارش بازم همون اشتباه قبل رو کرد متین سری تکون داد و جلوی پاش زانو زد و بازم با حوصله براش تکرار کرد:- زاویه پاهاتو درست کن حالا زاویه بدنت صاف وایسا خیلی خب حالا طبق اون چیزی که تکرار کردیم برو... یک دو سه چهار این درسته تو یه مردی نباید ظریف و ملایم برقصی باید با رقصت قدرتت و استقامتت رو نشون بدی
منتظر موند اصلاحیه پسر رو ببینه و وقتی بالاخره درست اجرا کرد با رضایت سر تکون داد و آستینش رو پایین کشید و یهو یکی از وسط کارآموزا داد زد:
- نه مربی نکش پایین بذار رگای دستت رو ببینیمبا این حرفش همه به خنده افتادن حتی خود متین هم خندید و سرش رو بین کارآموزا گردوند
- کدومتون بود؟یکی از پسرا که یه هودی گشاد صورتی پوشیده بود و هنوز اجرا هم نکرده بود دستش رو با ترس بلند کرد زیادی کیوت بود و زیادی ظریف و موهای صافش که روی چشماش ریخته بود باعث میشد کسی نتونه برق شیطنت چشاش رو ببینه
متین اما برخلاف انتظار پسر که فکر میکرد الان بازخواست میشه فقط خندید و بهش چشمک زد و گفت:
- منتظر اجرات میمونمکنار مبین سر جاش نشست آستیش رو دوباره بالا زد و و دستش رو زیر چونه اش گذاشت و پرسید:
- پیرهن صورتی با این زاویه خوب میبینی؟دوباره همه خندیدن و بالاخره مبین سراغ پسر بیچاره ای که وسط استیج خشک شده بود برگشت:
- تو خیلی خوش شانسی که کلاسا هنوز شروع نشده تحت اموزش اختصاصی مربی قرار گرفتی امیدوارم چیزایی که یاد گرفتی یادت بمونه و برای بقیه زندگیت ازشون استفاده کنی لطفا منتظر بمون بعد از مشورت امتیازت رو اعلام میکنم
YOU ARE READING
The END
Fanfictionفصل آخر از سری مجموعه im not ok و paper cuts دوستان تازه وارد توجه کنید به دلایلی واتپد پارت ها رو به هم ریخته آپ کرده از روی لیست میتونید به ترتیب شماره پارت ها مطالعه کنید این بوک شامل پارت یک تا صد و پنجاه هست