متین لباشو شدید گاز گرفت که هم صدا با نامجین و جیمین نخنده و لگد تهیونگ روی ساق پاش نشست:
-یااا لندهور از رو دوست پسر من بلند شو
متین بلند شد و بعد در حالی که کمک میکرد کوکی بلند شه گفت:- چیه خب خودتون گفتید بازیه
این وسط که همه نگاه خندونشون سمت متین بود و سر به سرش میذاشتن هوسوک به یونگی نگاه کرد که سرش رو پایین انداخته بود و با انگشتاش بازی میکردخوب میدونست یونگی چقدر روی متین حساسه و میدونست الان چقدر حسودیش شده اما خب چیزی بود که خودش شروع کرده بود و جرات اعتراض نداشت
متین خودش برای جمع کردن کاغذها داوطلب شد همه رو جمع کرد جیمین اعتراض کرد:- یااا چرا جمع کردی یونگی هیونگ هنوز جریمه اش رو انجام نداده
متین در حال تکون دادن کاغذها توی دستش جواب داد:
- یونگی هیونگت جرات داره به من نزدیک بشه تا اژدهاش رو تبدیل به گوش پاک کن کنمو بعد خیلی عادی کاغذا رو کف زمین ریخت و باز اولین نفر برای برداشتن کاعذ خم شد و به عمد گفت:
- فقط خدا کنه یه کیس فرانسوی پنج دیقه ای با نفر سمت راست باشهاز حرفش هوسوک به خنده افتاد اما صدای خنده اش با سقلمه محکم یونگی قطع شد صدای یونگی زیادی خشن به نظر میرسید:
- یا هوبا پاشو جاتو با من عوض کنقبل از اینکه هوسوک بخواد جوابی بده متین بدون اینکه سرش رو بلند کنه و به مخاطبش نگاه کنه هشدار داد:
- حتی فکر عوض کردن جات هم نکن وگرنه عواقب بدی برات داره همچنان کنار ساک ساکی جان بشین شاید کیس پنج دیقه ای به تو افتاددر واقع هیچ کیس پنج دقیقه ای بین جریمه ها نبود ولی کل کل خاموش این دو تا با هم زیادی خنده دار بود و باعث خنده بقیه شد متین کاغذش رو باز کرد و با دیدن جریمه بادش خالی شد "نفر دوم از سمت راستتون رو از گردن ببوسید"
کوکی سرش رو توی برگه متین کرد و با خوندنش با صدای بلند خندید و گفت:
- میگن سرنوشت میچرخه و می چرخه و اخر دامن گیر خودت میشه
متین برگه رو مچاله کرد و وسط انداخت و با عصبانیت گفت:- تف تو این سرنوشت خیلی خب جریمه انجام ندادنش چی بود باید یه راز بگم؟
جیمین با خنده پرسید:
- تو مگه رازیم گذاشتی بمونه پسر گلم انقدر دهنت شله همه چیز رو میگیمتین ابرویی بالا انداخت و مرموز گفت:
-اوه موچی جان سینه من منبع اسراره مثلا کدومتون میدونید که سایز یونگی دو سانت از اون چیزی که میگه کوتاه ترهگوشای یونگی از خجالت سرخ شد اما نامجون با گیجی گفت:
- سایز که کوتاه نمیشه کوچیک... اوه..با اوه گفتن نامجون حتی اونایی هم که با گاز گرفتن لباشون به زحمت جلوی خنده شون رو گرفته بودن از خنده ترکیدن و اینبار حتی صورت یونگی هم رنگ قرمز گرفت متین اما پا پس نکشید و گفت:
YOU ARE READING
The END
Fanfictionفصل آخر از سری مجموعه im not ok و paper cuts دوستان تازه وارد توجه کنید به دلایلی واتپد پارت ها رو به هم ریخته آپ کرده از روی لیست میتونید به ترتیب شماره پارت ها مطالعه کنید این بوک شامل پارت یک تا صد و پنجاه هست