part 128

602 171 450
                                    

مبین به عنوان یه پدر وظیفه شناس نمیتونست قبول کنه اما در واقع حق با متین بود چون به محض تشکیل کمپانی و منتشر شدن اولین ولاگ گروه جدید کمپانی در واقع کنار تمام اون کامنت های هیت حجم عظیمی از کامنت ها هم بود که قربون صدقه کیوت بودنای رابین میرفتن

برخلاف نظر نتیزنا که بعد از اولین ولاگ گروه بدبوی حدس زده بودن این گروه با وجود سه تا متقلب دووم نمیاره اما اون ویدیو ها واقعا گرفته بود گروه روز به روز محبوب تر و مشهور تر میشد و همه درباره اینکه اونا چقدر تلاش میکنن تا بهترین باشن حرف میزنن

هرچند اصلا نمیشد منکر این شد که توی هر ولاگی که رابین هم بود و نمک میریخت آمار بازدید سرسام اور میشد و یجورایی بین مردم این شایعه مسخره و خنده دار پخش شده بود که رابین عضو دوازدهم بدبوی هست.
***

از انتظار حوصله اش سر رفته بود تمرین تموم شده بود اما میساکی هنوزم نرسیده بود و تمام بهانه اش این بود که باید صبر کنی اول پسرا رو برسونم به برنامشون و بعد دنبال تو میام

برای اینکه بیشتر از این حوصله اش سر نره گوشی کمپانی رو کش رفت و بعد از اینکه یه گوشه از اتاق تمرین مستقر شد لایو رو شروع کرد هیچ ایده ای واسه لایو امروزش نداشت

فقط دلش میخواست یه کاری کنه از بیکار یه جا نشستن خوشش نمیومد چند ثانیه به کامنتا نگاه کرد و بعد که بازدید لایو بالا رفت با اشتیاق برنامه رو شروع کرد:

- سلام به همه خیلی وقت بود ندیده بودمتون بنابراین تصمیم گرفتم یه لایو شروع کنم اوه نه این یکی قرار نیست لایو تاریخی باشه بیاین از یه نظر دیگه تاریخیش کنیم مثلا انقدر معمولی و عادی باشه که تاریخی ترین لایو بین لایوای تاریخی من باشه

امروز فقط میخوام یه کار معمولی کنم مثل بقیه اعضا تو لایواشون چیکار میکنن؟ خب برای جین هیونگ لایوایی که توش غذا میخوره و جوک میگه معروفه هیچ غذایی اینجا نیست پس نمیتونم این کار رو بکنم

نامجون هیونگ هم که معروف بودن لایواش بخاطر اینکه من و بقیه اعضا میاییم اون پشت اذیتش میکنیم خب من که نمیتونم بیام خودمو اذیت کنم بقیه هم که امروز سرشون شلوغه بنابراین اونم نمیشه انجام داد

جیهوپ هیونگ چیکار میکنه معمولا؟ براتون میرقصه؟ اوه نه من همین الان رقصیدن رو تموم کردم دیگه نای رقصیدن ندارم بیایین یه کار نشستنی کنیم. لایوای یونگی اکثرا نشستنیه تو لایواش چیکار میکنه؟

انگار لایو پر از مگی شیپر شیطون بود که یهو کامنتا پر شد از جوابایی مثل ازمون مدارک ازدواج میخواد یا پیشنهاد ازدواجمون رو قبول میکنه متین با خوندن کامنتا با صدای بلند خندید و گفت:

- خب پس لایوای هیونگ شبیه بنگاه شادمانی و ازدواج میمونه باشه این کار رو میتونم بکنم بهم پیشنهاد ازدواج بدین
اکثر آرمی ها شروع کردن به نوشتن با من ازدواج کن

The ENDWhere stories live. Discover now