اگر هوسوک فقط یک صدم ثانیه دیر تر یونگی رو میگرفت حتما الان زانوهاش بر اثر سقوط روی زمین پودر شده بود دکتر به حال بد اون سه نفر نگاه کرد و جمله اش رو سریع تمام کرد:
- وارد کما شد دیگه کاری از ما برنمیاد فقط باید امیدوار باشیم که به هوش بیاد هرچند نمیخوام بهتون دروغ بگم با اون سطح هوشیاری پایین شانس به هوش اومدنش کمتر از ده درصده
مبین بی حال روی صندلی پشت سرش افتاد و به یونگی که داشت توی آغوش هوسوک با صدای بلند گریه میکرد نگاه کرد:
- نه نه نمیتونم نمیخوام دیگه پشت در یه اتاق کوفتی منتظر بیدار شدنش باشم نمیتونم نمیخوام نه
نگاه خیس مبین از یونگی به سمت گوشی توی دستش برگشت شمارنده تماس هنوز هم داشت تایم مینداخت سروه قطع نکرده بود.
***سرش گیج میرفت اما بازم گوشیش رو برداشت و اپلیکیشن رو باز کرد و اخرین بیانیه کمپانی رو باز کرد. هنوزم بیانیه جدید تری منتشر نشده بود اخرین بیانیه برای سه روز پیش بود:
- سلام این بیگ هیت میوزیکه عصر امروز اخباری مبنی بر تصادف شوگا عضو بنگتن منتشر شد اینجاییم که اعلام کنیم این خبر صحت نداره در واقع سرنشین اون ماشین عضو دیگه بنگتن اوچو بوده
نیروهای امداد و پلیس خیلی سریع به محل حادثه رسیدن و متین به بیمارستان منتقل شده هرچند طبق نظر پزشکان حال مسائدی نداره و باید تحت درمان باشه
پس برای مدتی از فعالیت های گروهی کنار گذاشته میشه بهمون اجازه بدید از تمامی طرفدارانی که بابت این خبر نگران شدن صادقانه عذرخواهی کنیم
سه روز گذشته بود و هنوز هیچ بیانیه ای از خوب شدن یا به هوش اومدن متین منتشر نشده بود ناامید اسمش رو سرچ کرد شاید مقاله ای از متین منتشر شده باشه اما با دیدن مقاله پر بازدیدی که به عنوان اولین مقاله باز شد خون توی رگ هاش منجمد شد:
- احتمال خودکشی دوباره اوچوی بنگتن: اوچو رپر بنگتن که پیش از این به خاطر فعالیت های خیرخواهانه اش در راستای مبارزه با افسردگی و خودکشی جوانان به سفیر زندگی دوباره معروف شده بود
چندی قبل دچار حادثه مجدد رانندگی شد و به دلیل سابقه قبلی تصادف فن ها احتمال میدهند که تصادف این بار هم خودکشی باشه
اخماشو تو هم کشید اون یک سال تجربه منیجر بودنش باعث میشد کاملا بدونه قراره چه واکنشی بعد از این ببینه سفیر امید بازم خودکشی کرده؟
این مثل این بود به نتیزنا و هیترا بگی بفرمایید یه فرصت مفت و مجانی برای کوبیدن و از بین بردن متین و طرفداراش دارید لطفا همه سعی تون رو بکنید چیزی از آبرو و اعتبار متین که ذره ذره و با بدبختی جمعش کرده بود باقی نذارید
نتونست بیشتر از این نشستن رو تحمل کنه روی تخت نمور گوشه اتاق کوچیک کرایه ایش دراز کشید اما بازم دست از خوندن نکشید تمام این سه روز تنها کاری که تونسته بود بکنه دنبال کردن خبرهای متین بود وگرنه از عذاب وجدان دیوونه میشد کامنتا رو باز کرد و با چشم خودش حدسیاتش رو دید:

YOU ARE READING
The END
Fanfictionفصل آخر از سری مجموعه im not ok و paper cuts دوستان تازه وارد توجه کنید به دلایلی واتپد پارت ها رو به هم ریخته آپ کرده از روی لیست میتونید به ترتیب شماره پارت ها مطالعه کنید این بوک شامل پارت یک تا صد و پنجاه هست