انقدر تمام روز به متین و هولی فکر کرده بود که دیگه کلافه شد کارش رو نصفه رها کرد و بلند شد تا به خونه برگرده به همه پسرا سپرده بود حتی اگه متین زنگ زد و ازتون خواست به خوابگاه برگردین شما قبول نکنید اما الان خودش اولین نفر داشت میرفت چون بی نهایت نگران اون دو تا پاپی مو فرفری کیوت لعنتی بود که با هم تنها گذاشته بود
میترسید متین باز ترسیده باشه و قایم شد باشه و هولی هم روی دستاش ایستاده باشه و اینجوری تمام تلاش هاشون نابود شده باشه با خودش گفت فقط میرم یه سر و گوشی اب میدم که ببینم همه چیز مرتبه یا نه و اگه متین برای نگهداری هولی ازم کمک خواست فقط مثل این چند روز اخیر خودش بهش بی توجهی میکنم و برمیگردم اما با رسیدن به خوابگاه صحنه ای رو دید که حتی فکرشم نمیکرد.
متین تکیه زده به مبل روی زمین نشسته بود و میز رو تا جلوی دستش کشیده بود و در حالی که با یه دست روی کاغذهای جلوش چیزی مینوشت گوشی رو هم با شونه کنار گوشش نگه داشته بود و داشت با کسی پشت خط حرف میزد
همه اینا در مقابل دست دومش که داشت موهای فرفری هولی رو نوازش میکرد چیزی نبود. لعنتی الان داشت درست میدید؟ این یه رویا نبود؟
اون موجود پشمالوی کیوتی که مثل یه پیشی ملوس روی پاهای متین لم داده بود و خودش رو به نوازش های متین سپرده بود جدا هولی بود. وقتی داشت میرفت امیدوارم بود که با این اتفاق مشکل متین با حیوانات حل بشه امد انقدر سریع حتی تصورش هم نمیکرد نهایت تصورش فقط یه متین بود که از پشت حصار با یه گردگیر هولی رو ناز میکرد.
متعجب صداش کرد:
- متینا... تو... تو هولی رو بغل کردی
متین اما مثل تموم این مدت هیچ اهمیت کوفتی ای به این ابراز احساساتش نداد و به حرف زدن با تلفن ادامه داد یونگی خیلی دلش میخواست بفهمه چی میگه اما متاسفانه زبان فارسی بلد نبودسرش رو لای برگه هایی که متین تند تند توشون چیزی مینوشت کرد اما بازم تیرش به سنگ خورد حتی نوشته ها هم فارسی بود. تنها چیزی که فهمید این بود که این موضوع هیچ ربطی به فیلمنامه جدیدی که داشت مینوشت نداره چون متین همیشه فیلمنامه هاش رو به زبان کره ای مینوشت
با قطع شدن مکالمه تلفنی متین دقیق کنارش روی زمین نشست و با شوق گفت:
- خیلی خوشحالم از اینکه با ترست کنار اومدی میدونستم میتونی تو دوست پسر شجاع و جسور منیمتین در حال گرفتن شماره بعدی با گوشی خوابگاه فقط سرد و زیر لبی جواب داد:
- جرات داری یه بار دیگه منو مال خودت بدون میدم هولی عقیمت کنهو درست قبل از اینکا یونگی بخواد جوابی بده خطاب به فرد پشت خط که تازه جواب داده بود با ذوق گفت:
- پی دی گردالوی منیونگی در جا خشک شد و هرچیزی که میخواست بگه یادش رفت متین با پی دی نیم چیکار داشت؟
پی دی نیم کمی مکث کرد و گفت:
- میتنا نمیفهمم این واژه عجیبی که میگی چه معنی داره اما حتی ندونسته ازش خوشم نمیاد
STAI LEGGENDO
The END
Fanfictionفصل آخر از سری مجموعه im not ok و paper cuts دوستان تازه وارد توجه کنید به دلایلی واتپد پارت ها رو به هم ریخته آپ کرده از روی لیست میتونید به ترتیب شماره پارت ها مطالعه کنید این بوک شامل پارت یک تا صد و پنجاه هست