متین نگاهی به ماشین مقابلش کرد و سعی کرد آهش رو توی سینه اش خفه کنه و برای حواس پرتی خودش هم شده شروع به مسخره بازی کرد:
- تورو نمیدونم اما آی ام خیلیم خارجی. استاپ کن یه میوزیک خارجیم بذارم. نو وطنی بودنمون کامل پیدا بشه
و بعد تنها موزیک انگلیسی توی پلی لیست گوشیش رو پلی کرد و شروع به خوندن همراهش کرد
البته هیچ کدوم از واژه هاش رو دقیق متوجه نمیشد که بخواد همراهش بخونه فقط با یه صدای بم مثل خواننده اصلی چیزی شبیه اصواتی که میشنید رو میخوند:
- یو تاچ عه نننن ننننا آی لایک ایت آی نو یو لایک ایت مور آی لاو ایت آی فارییت و لالالا آی لایک ایت آیم ریدینگ شیز عه مور آی لایک ایت
مبین که متوجه معنی منحرفانه کلمات آهنگ میشد نتونست چلوی تلفظ سراسر اشتباه متین بجز اون بخش های آی لایک ایت که درست فهمیده بود مقاومت کنه و زیر خنده زد این اولین باری بود یه اهنگ سکسی براش تا این حد خنده دار به نظر میرسید با خنده گفت:
- یا اصلا میدونی چه اراجیفی رو داری میخونی
متین اخم کرد و حق به جانب گفت:
- معلومه که میدونم تو باز انگلیسی منو دست کم گرفتی؟از این همه اعتماد به نفسش لجش گرفت و گفت:
- خیلی خب بگو ببینم چی داره میگه؟- میدونی یه داستان عاشقانه خیلی جذابه میگه من تو رو با همه عیب و نقصایی که داری دوست دارم مثلا فلان نقص رو داری؟ من آی لایک ایت.
بهمان نقص رو داری بازم من آی لایک ایت کلا آی لایک ایت. ببین دقیقا مثل من و تو میمونه تو این همه نقص داری زبانت اصلا خوب نیست ولی باز من همون نقص تسلطت بر زبان انگلیسی رو هم آی لایک ایت دارم
مبین با صدای بلند خندید و گفت:
- لعنتی منم این اعتماد به نفست و اینکه کم نمیاری رو آی لایک ایت دارم فقط الان دیگه رسیدیم فرودگاه جان مادرت اینو جلو مامانت و خواهرت نذار چون دست بر قضا شاعر بجز نقصای طرف اژدها سواریش هم خیلی آی لایک ایت داره جوری که داره با جزییات برای شنونده توضیح میدهمتین فقط چند ثانیه مکث کرد و بعد سریع اهنگ رو رد کرد و زیر لبی با خودش گفت:
- ددی بدجنس من ساده رو بگو خوشحال بودم که همچین اهنگ عاشقانه ای رو دوست داره
***از اونجایی که مادر دوقلوها حرفی از اینکه پسراش از کره برگشتن به اقوام نزده بود همه فامیل با دیدن پسرا توی هتل تعجب کردن و بازار ماچ و روبوسی و اظهار دلتنگی داغ شد
اولین نفر دایی که بزرگ خاندان بود جلو رفت تا خواهر زاده هاش رو بغل کنه مبین رو بغل کرد و بوسید و خواست سمت متین بره که مبین زودتر دوباره بغلش کرد و به شوخی گفت:
- دایی منو دوبار بغل کنی انگار متینم بغل کردی فرق نداریم که
دایی اما انگار که بهش برخورده باشه طعنه انداخت:
- باور کن دست و رومو شستم دایی جان
YOU ARE READING
The END
Fanfictionفصل آخر از سری مجموعه im not ok و paper cuts دوستان تازه وارد توجه کنید به دلایلی واتپد پارت ها رو به هم ریخته آپ کرده از روی لیست میتونید به ترتیب شماره پارت ها مطالعه کنید این بوک شامل پارت یک تا صد و پنجاه هست