part 48

788 184 302
                                    

نمیدونست امروز چه گناه مضاعفی کرده که هوسوک از همیشه بدتر باهاش رفتار میکنه به محض اینکه با ظالمانه ترین حالت ممکن بیدارش کرد ازش خواست برای ناهار واسش نودل لوبیا سیاه و گوشت پای خوک پیدا کنه

البته که همه چی انقدر ساده نبود چون دقیقا تا سه ساعت بعد داشت از اون پله های کوفتی بالا و پایین میرفت تا غذای رستورانای مختلف رو برای حضرت آقا ببره که ببینه کدومش مزه دستپخت مادرش رو میده و دست آخر همه چی با تو چقدر بی عرضه ای و سفارش از اپلیکشین غذا تموم شد

البته که این تموم شدن فقط برای ناهار بود چون بعد از اون دقیقا تا همین الان مجبور شده بود با کل استفای کوفتی اون کمپانی که چشم دیدنش رو نداشتن سر و کله بزنه تا بتونه یه لیست از برنامه های احتمالی برای پروموشن البوم جدید به علاوه شماره موبایل کارگرداناش پیدا کنه

این در حالی بود که تقریبا کل کره میدونستن بیگ هیت به هیچ برنامه ای بجز برنامه های ساخت خود کمپانی یا برنامه های آمریکایی برای پروموشن پسراش اهمیت نمیده پس عملا داشت برای هیچی سگ دو میزد و خودش این رو بهتر میدونست اما هوسوک گفته بود تا حداقل پنج تا برنامه در شان ما پیدا نکردی برنگرد

تمام فکر میساکی این بود که آخه لعنتی شما بی تی اس هستین بزرگترین بوی بند جهان چطوری میتونم برنامه ای در شان شما پیدا کنم تازه گیریم هم پیدا کردم دقیقا باید به اون کارگردان کوفتی بگم کی هستم وقتی تو گفتی اسمی از گروه نیار بگم دلم میخواد بیام گل روی عواملتون رو ببینم و یه سوجویی با هم بزنیم به بدن؟

یه اه کشید و خواست با شماره بعدی تماس بگیره که گوشیش زنگ خورد با دیدن شماره سجین هیونگ خیلی مودبانه جواب داد:
- بله سونبه نیم؟
- ساکیا کجایی

محکم لباشو به هم فشار داد که نسبت به اینجور صدا زده شدنش اعتراضی نکنه خودش یه چینی امریکایی دو رگه بود و اصلا مشکلی نداشت که تلفظ اسمش به کره ای شبیه واژه حروم زاده بود اما لعنتی هر بار سجین هیونگ جلوی متین اینجوری صداش میکرد متین طوری از خنده کف زمین غلت میزد که بعدش باید با کاردک جمعش میکردن

دندون قروچه ای کرد و تصمیم‌ گرفت اگر فقط یبار دیگه اینجوری صدا زده شد با سجین هیونگ دربارش حرف بزنه و خیلی کوتاه گفت:
- دنبال کاریم که هوسوک شی فرستاده انجام بدم

- هوسوک؟ اون که این چند روز بجز تمرین رقص برنامه ای نداره بین تمام منیجرای بنگتن تو خوش شانس ترینی چون تقریبا کل روز فقط تو اتاق تمرین نشستی و کاری نمیکنی

اون کاری نمیکرد اون تقریبا از کل منیجرای بنگتن روی هم رفته هم پرکار تر بود چون فقط بیست ساعت از بیست و چهار ساعتش رو به لطف نق زدنای هوسوک شی توی راه پله های کمپانی طی کرده بود یه اهش کشید و نق زدنش درباره ایدولش رو توی سینه خودش حبس کرد سجین بی اهمیت به بحث قبلی حرف خودش رو ادامه داد:

The ENDTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang