part 58

714 205 351
                                    

- هیونگ نیم میدونی متین کجاست؟
- نه مگه کجاست بازم دسته گل به آب داده! هنوز شش ساعتم از قبلی نگذشته
یونگی دلش میخواست بگه قبلی اصلا هم زیر سر متین نبود اما حرفی نزد و فقط پرسید:

- تو منیجرشی چطور نمیدونی کجاست.
- من منیجرشم اما یه هفته ست که تو مرخصیم از وقتی رفته خونه برادرش برنامه ای نداشته که بخوام ازش خبر داشته باشم

یونگی کوتاه باشه گفت و تماس رو قطع کرد حالا باید به کی زنگ میزد؟ از بین اعضای اکسو فقط شماره سوهو رو داشت و سوهو هم که الان سربازی بود. شماره منیجراشون رو نداشت و اگر هم به کمپانی اس ام زنگ میزد احتمالا جوابی نمیگرفت

ادرس خوابگاه جدید اکسو رو بلد نبود و لعنتی الان انقدر دلش شور میزد که فقط دعا میکرد کاش متین خوابگاه اکسو باشه حاضر بود ازش بی خبر باشه اما جاش امن باشه.

با اینکه میترسید به کمپانی خبر گم شدن متین رو بده اما بیشتر از این از دزدیده شدن دوباره متین میترسید پس سریع شماره بنگ پی دی رو گرفت و منتظر موند تا جواب بده به محض جواب دادن بنگی پی دی دلش حتی طاقت مقدمه چینی هم نیاورد و با نگرانی گفت:

- هیونگ نیم لطفا نگران نشو اما نمیتونم متین رو پیدا کنم
بنگ پی دی خیلی عادی انگار یه جمله روتین رو بگه جواب داد:

- معلومه که نمیتونی پیداش کنی فکر میکنی چرا وقتی تو جلسه نبود از شما درباره اینکه کجاست سوالی نکردم
- چرا؟

- چون الان احتمالا توی پروازش به سمت کشورش نشسته باشه
***

مبین به شماره یونگی روی گوشی متین نگاهی کرد و پرسید:
- یونگیه؟
- هوم
- چرا جواب نمیدی؟

- چون اون قابلیت اینو داره که حتی از این فاصله هم سرمو ببره

انگار یونگی خیلی خوب یادش بود تو ایران کاکائوتاک فیلتره چون چند ساعتی بود که توی واتساپ پیام میداد:
- متین تا وقتی از این عصبی تر نشدم جواب بده

متین شدیدا دلش میخواست بپرسه خب اگه عصبی شی چیکار میکنی اما اصلا دلش نمیخواست جواب این سوال رو بدونه پس فقط قفل گوشی رو زد و به ورودی کوچه شون نگاه کرد و پرسید:
-از آخرین باری که اومدیم خیلی تغییر نکرده؟

- آخرین بار که اومدی کی بود؟
- یکم بعد از تو واسه بن ویاج
راننده دقیقا رو به روی اپارتمانشون نگه داشت و هردو پیاده شدن مبین که توی فرودگاه چنج کرده بود کرایه رو حساب کرد و متین زودتر از اون سمت در رفت و در حالی که دستش رو روی دوربین گذاشته بود زنگ رو زد یکم بعد صدای سروه توی گوشش پیچید:

- بله
صدای یه پیرمرد محلی رو تقلید کرد:
- گمپ گلوم آشغالیم واسه عیدی اومدم
- حاجی بهت اشتباه رسوندن دوره عیدی گرفتن ور افتاده الان حقوق اداره کاره یه پایه حقوق رو تقدیم زحمتکشان شهرداری میکنن برن باش حال کنن

The ENDWhere stories live. Discover now