همه چی ریخت و پاش بود بخاطر یه خطای انسانی تو برنامه و چارت اجرای مراسم مشکل پیش اومده بود و برای همین استف های شبکه کی بی اس مدام در حال رفت و آمد توی راهرو ها بودن و همین باعث سر و صدای زیادی شده بود
اما وسط این همه سر و صدا متین و مبین پشت استیج منتظر آماده شدن استیج اجراشون بودن متین لبه ی یه باکس پرکاشن نشسته بود و داشت به حرف های مبین که جلوش ایستاده بود و درباره دادگاه حضانت حرف میزد گوش میداد با تمام شدن توضیحات مبین با لبخند پرسید:
- پس بالاخره قبول کردن؟
- اوهوم ازم یه تعهد کتبی و مالی خواستن و برای شش ماه قبول کردن به طور آزمایشی بهم حضانت بدن تو این شش ماه باید ثابت کنم لیاقت پدرخواندگی دارم و بعدش دائمی میشهمتین از ته دل لبخند زد:
- کی بیشتر از تو لیاقت داره آخه من جاشون بودم از همین الانم به صورت دائمی بهت پدرخواندگی میدادم الان فقط یه گربه کم داری یه سیگار برگ که قشنگ بشی پدر خواندهمبین که با تیکه اول حرفای متین تحت تاثیر قرلر گرفته بود با شنیدن ادامه حرفاش خندید و با لجبازی به بازوی متین کوبید:
- یااا گمشو منو باش فکر کردم جدی میگیمتین دستشو روی شونه های مبین گذاشت و اینبار کاملا جدی گفت:
- ولی من جدی گفتم تو واقعا بهترین بابای دنیا میشی
سجین از همون فاصله ای که ایستاده بود بلند نق زد:- یا شما دو تا هنوز از آخرین شاهکارتون توی برنامه خیلی نگذشته از هم فاصله بگیرید
متین دستاشو به حالت تسلیم بالا گرفت و با لحن بامزه ای گفت:- هیونگ نیم باید معرفیت کنم به گشت ارشاد هزار ماشالله کارت تو امر به معروف خیلی خوبه ها
حتی یه کلمه از حرفاش رو هم سجین نفهمید هرچند که براش اهمیتیم نداشت با فاصله گرفتن اون دو تا از هم رسالتش تموم شده بود و باز داشت با نهایت سرعتش هماهنگی های لازم رو انجام میداد
درست همون وقت جونگهان با اون لباس های پر زرق و برق استیجش از سر اجرا برگشت در حال نفس نفس زدن داشت میکروفونش رو به تیم استف ها پس میداد که با دیدن متین اونم دقیقا روبروش با خوشحالی سریع سمتش رفت
از بعد از برنامه کاپل ها متین هر بار جونگهان رو میدید فرار میکرد اما جونگهان حتی کوچیک ترین فرصت رو برای دوباره مطرح کردن خواسته اش از دست نمیداد پس با عجله دوباره سمتش اومد و با خوشحالی گفت:
- بازم همدیگه رو دیدیم سونبه نیم
متین به پهنای صورت خندید و با مسخره بازی گفت:
- و نمیدونی چقدر از دیدنت خوشحالم هیونگمبین نگاهی به نوع رفتار این دو تا با هم کرد و با خودش فکر کرد چرا احساس میکنم یه چیزی اشتباهه؟ جونگهان به مبین هم نصفه نیمه تعظیم کرد:
YOU ARE READING
The END
Fanfictionفصل آخر از سری مجموعه im not ok و paper cuts دوستان تازه وارد توجه کنید به دلایلی واتپد پارت ها رو به هم ریخته آپ کرده از روی لیست میتونید به ترتیب شماره پارت ها مطالعه کنید این بوک شامل پارت یک تا صد و پنجاه هست