هوسوک کلافه از لجبازی جدید متین روی مبل دقیقا پشت سرش نشست و برای بار هزارم نق زد:
- متین بسه میخوام برم کلی کار دارم
متین بدون اینکه دست از سر دسته بازی برداره جواب داد:- میتونی بری هیونگ کسی جلوتو نگرفته درپناه خدا داری میری از سایه برو آفتاب سوخته نشی
- لعنتی تو منیجرمو قصب کردی بدون منیجرم کجا برم
- هیونگ خیلی منیجر لازمی مال منو بردار ببر بیکار بیعار یه گوشه افتاده دست به اذیت شدنشم خوبه میتونی سیری اذیتش کنی من برای سپری کردن این دوران پر از غصه و اندوه که هم گوشیمو گرفتن هم آزادیمو هم دوست پسرمو هم سگمو به منیجر تو نیاز دارم که بازم افسردگی نگیرم
با اسم افسردگی قلب هوسوک تندتر تپید اما بازم این مظلوم نمایی اونقدرا با سوز و گداز همراه نبود که بتونه قلب هوسوک رو به لرزه بندازه اخه چطور میتونست حس بگیره وقتی متین این حرف رو وقتی زد که وسطش یه جیغ از سر خوشحالی برای بردنش توی بازی زده بود!
با یه قیافه پوکر پرسید
- و دقیقا برای چه منظوری به منیجر من نیاز داری
متین در حال انتخاب کاراکتر بازی برای دور بعد جواب داد:
- نمیبینی هیونگ من با منیجر تو سر دیتم- اما شما دو تا از صبح فقط نشستین و دارین مثل بچه ها پلی استیشن بازی میکنید
- هیونگ همین الان بهت گفتم من تو دوره محدودیتم برای دوره محدودیت این در دسترس ترین حالت دیتی که تونستم برنامه ریزی کنمیونگی که از وقتی فهمیده بود منظور دقیق متین از دیت چیه انقدر کفری شده بود که به جای رفتن به استدیو استدیو رو به خونه اورده بود تا مراقب متین باشه از لای دندونای بهم فشرده اش با حرص گفت:
- میتونی با دوست پسر کوفتی خودت بری سر دیت فاکیت
متین در راستای نادیده گرفتن یونگی خطاب به هوسوک حرف دیگه ای زد تا بحث رو عوض کنه:- هیونگ هیچ میدونستی اگه موقع انتخاب نینا بجای ضربدر مثلث رو بزنی لباسش عوض میشه؟ لعنتی لباس مثلثیش خیلی سکسی تره
یونگی بازم با حرص جواب داد:
- تو یه گی کوفتی هستی و یه دختر لختم جلوت بایسته باز از نظرت سکسی نیستهوسوک به این همه حرص خوردن یونگی خندید و وسط خنده میساکی رو مخاطب قرار داد:
- بهش حرفی از اینکه لباس مثلثی آنا چقدر سکسی تره نزنمتین با تعجب نگاهی به هوسوک انداخت و بعد در حال جا به جا کردن کاراکترای بازی با ذوق گفت:
- آنا آنا دیگه کیه کوش این آنای کوفتی کو پس چرا نیست؟ ساک هیونگ آنا رو به من معرفی کنمیساکی عمیقا آه کشید الان ترجیح میداد متین هنوزم دوستش نبود بلکه دست از ساک هیونگ صدا کردنش برداره اما حیف که دیگه خیلی دیر بود و تازه متین از صبح گیر داده بود که تو باید به من بازی کامپیوتری یاد بدی و حتی وقتی میساکی بهش گفته بود بجز تیکن که یه بازی قدیمیه هیچ بازی کامپیوتری دیگه ای بلد نیست کوچکترین اهمیتی نداد
YOU ARE READING
The END
Fanfictionفصل آخر از سری مجموعه im not ok و paper cuts دوستان تازه وارد توجه کنید به دلایلی واتپد پارت ها رو به هم ریخته آپ کرده از روی لیست میتونید به ترتیب شماره پارت ها مطالعه کنید این بوک شامل پارت یک تا صد و پنجاه هست