با وارد شدن یونگی و متین همهمه ای که بین تیم تولید بود یهو ساکت شد و همه نگاه ها سمت اون دو نفر برگشت این موضوع یجورایی متین رو معذب میکرد اما سعی کرد بیشتر از این گند نزنه و طبیعی جلوه کنه
همینجوریش هم مطمئن بود کارگردان بیخیال رای زنی های کمپانی اون تیکه رو پخش میکنه و بلافاصله بعد از پخش بازم آیدول روانی رو از کیپاپ بیرون کنید ترند میشه
تعظیم کوتاهی کرد تا یه عذرخواهی دسته جمعی کنه:
- معذرت میخوام اگر باعث نگرانیتون شدمدر واقع کاملا مطمئن بود که هیچ کدوم حتی یه ذره هم نگران نشدن اما بازم گفته بود تا ادب رو رعایت کنه کارگردان لبخندی زد و به نیابت از کل تیمش جواب داد:
- اوه اصلا اینطوری نگو همه ما خوشحالیم که الان حالت خوبه. حالت خوبه درسته؟- بله ببخشید که بین کار وقفه انداختم الان کاملا خوبم میتونیم ادامه بدیم
کارگردان قبل از شروع سوواستفاده کرد و پرسید:
- از چیز خاصی ترسیدی؟خیلی خب مسلما قرار نبود بهش راستش رو بگه "از باز سازی شدن صحنه تجاوزم حالم بد شد" پس دم دستی ترین دروغ ممکن رو گفت:
- فقط یاد یه فیلم ترسناک افتادم ببخشید من زیادی ترسو ام.نگاه کارگردان کاملا گویای این جمله بود که خر خودتی فقط حیف که این جمله رو تو زبانشون نداشتن لبخندی زد و تظاهر کرد:
- اوه اصلا اینطور نیست تو واقعا شجاعی. خیلی خب همه برمیگردیم سر ادامه فیلمبرداری. تیم داوری. امتیاز مرحله قبل رو حساب کردین؟
یه دختر با کمرویی جلو اومد:- همه امیتازا رو حساب کردیم پی دی نیم فقط مونده امتیاز ضربان قلبشون رو هم حساب کنیم. معذرت میخوام اما ممکنه ساعتاتون رو تحویل بدین
هردو پسر سمت دختر برگشتن هر دو انقدر درگیر مسائل دیگه بودن که به کل ساعت ضربان گیر قلب روی مچشون رو یادشون رفته بود ساعت رو از مچ دستشون باز کردن و تحویل دختر دادن و ضبط فیلمبرداری قسمت آخر مسابقه شروع شد
همه سعی میکردن خیلی طبیعی رفتار کنن انگار نه انگار که بین ضبط این قسمت و قسمت قبلی چیزی حدود دو ساعت فاصله افتاده بود تا حال بد متین بهتر بشه مجری ها مثل قبل با هیجان از بخش قبلی تعریف کردن و بعد پاکت امتیازا به دستشون رسید سوگون نگاهی به پاکت توی دستش انداخت و با تعجب گفت:
- خیلی عجیبه نتیجه اصلا شبیه اون چیزی که تصور میکردیم نیست. ساعتای کاپل آخر نشون میده بیشتر از دو تا کاپل دیگه ضربان قلبتون بالا رفته فکر کنم به این ترتیب با وجود اینکه شما تیمی بودین که انصراف دادیدن اما بخاطر ساعتاتون از حذف شدن نجات پیدا میکنید
کاپلی که توی این مرحله حذف میشه کوک تین هستن که امتیاز حل معما رو نگرفتن
نگاه متین سمت یونگی برگشت و هر دو با چشم توی چشم شدنشون نتونستن جلوی لبخندشون رو بگیرن خودشون خیلی خوب میدونستن اون ضربان قلب بالا دقیقا برای چی بوده
***
YOU ARE READING
The END
Fanfictionفصل آخر از سری مجموعه im not ok و paper cuts دوستان تازه وارد توجه کنید به دلایلی واتپد پارت ها رو به هم ریخته آپ کرده از روی لیست میتونید به ترتیب شماره پارت ها مطالعه کنید این بوک شامل پارت یک تا صد و پنجاه هست