طناب رو دور کمرش محکم کرد و سعی کرد اروم تر از پایین اومدنش بالا بره با رسیدنش به سطح زمین صدای تشویق همه کسایی که تا الان داشتن با ترس و نگرانی و حتی کنجکاوی به این صحنه نگاه میکردن بالا رفت و دکتر با عجله خودش رو به متین رسوند تا هولی رو ازش بگیره و معاینه کنه
متین بالای سر دکتر ایستاد و به حرکاتش نگاه کرد و دکتر بعد از یه معاینه دقیق گفت:
- فکر نمیکنم خونریزی داخلی داشته باشه بجز دستاش هم به نظر جای دیگه اش آسیب جدی ندیده بازم باید ببریمش بیمارستان حیوانات و ازش عکسبرداری کنیم
متین با استرس گفت:
- خیلی خب باشه همین الان بریم
یکی از دستیاران تولید که عضو جدید تیم بود با اعتماد به نفس گفت:- اما متین شی الان وسط فیلم برداری هستیم شما نمیتونی بری
نگاه سرد و جدی متین برای اولین بار نصیب یه غریبه شد:
- و کی میخواد جلوی رفتن منو بگیره؟حتی لحنش تهدید آمیز نبود اما نگاهش انقدر خالی بود که دختر بیچاره رو ترسوند طوری که حتی میتونست بره توی سوشال و شایعه کنه مورد قلدری متین بنگتن قرار گرفته بدون اینکه حتی دروغ گفته باشه
سجین که یه زمانی تجربه این نگاه ها رو زیاد داشت دلش برای دختر بیچاره سوخت و سعی کرد پا در میونی کنه
- متین اجازه بده ضبط رو تموم کنیم و بعد...متین سمت سجین برگشت نگاهش به اون اندازه خالی نبود اما شادی همیشگی رو هم نداشت:
- هیونگ حتی ادامه نده میدونی هولی واسه من چه ارزشی داره نمیتونم بمونم اینجا مافیا بازی کنم وقتی پسرم تو بیمارستانه اینو میفهمین یا نه؟- اما الان منیجرت نیست نمیتونم بذارم بدون منیجر بری بیمارستان منم که اینجا درگیر ضبطم...
میساکی وسط حرف سجین با احتیاط گفت:
- من میتونم همراهش برمو بلافاصله بعد از گفتن این حرف نگاهش با ترس بین هوسوک و سجین رفت و برگشت.
دکتر که تا الان بی صدا داشت نگاه میکرد سردرگم پرسید:
- پس بالاخره میتونیم بریم؟متین سریع گفت:
- از اولم میتونستیم بریم چرا هنوز ایستادین دکتر عجله کنین تا پسرم چیزیش نشدهدکتر با احتیاط هولی بلند کرد و سمت آمبولانس برد و خودش پشت کنار هولی نشست و اینطوری توی اون آمبولانس فسقلی دیگه جایی نبود میساکی در حال رفتن سمت ماشین خودش و هوسوک، متین رو صدا زد
نگاه سرد متین اینبار شامل حال میساکی شد با نگرانی در رو پشت سر دکتر بست و به سمت ون هوسوک رفت و سوار شد عقب ننشست دقیقا جلو کنار میساکی نشست و در حالی که دستش رو به شیشه تکیه داده بود با نگرانی به امبولانسی که جلوی اونا میرفت نگاه کرد میساکی که نگرانی متین رو حس میکرد سعی کرد آرومش کنه:
YOU ARE READING
The END
Fanfictionفصل آخر از سری مجموعه im not ok و paper cuts دوستان تازه وارد توجه کنید به دلایلی واتپد پارت ها رو به هم ریخته آپ کرده از روی لیست میتونید به ترتیب شماره پارت ها مطالعه کنید این بوک شامل پارت یک تا صد و پنجاه هست