part 67

885 179 208
                                    

متین گوشیشو برداشته بود و داشت سر فرد پشت خط داد میزد:
- خودش گفت وقتی مستی بهش توجه میکنی... اوی نباید توجه کنی اون مال منه... توام مال منی... بقول کوکی جفتتون مال منین ولی مال همدیگه که نیستین...

وایسا ببینم من به کوکی نزدیک ترم اونی که شبا میره روش میخوابه بش میگه دوسش داره منم اما اون نامجون هیونگ رو بیشتر دوست داره؟

چرا نامجون هیونگ مال کوکیه من نیستم؟ موبینا یه دیقه قطع میکنم میرم به کوکی زنگ بزنم باش دعوا کنم بعد دوباره به تو زنگ میزنم

یونگی سری از تاسف تکون داد سمت متین رفت و قبل از اینکه قطع کنه گوشی رو از دستش کشید و خودش با فرد پشت خط حرف زد:
- الو موبینا

و وقتی به جای صدای مبین صدای بنگ پی دی رو شنید رسما پنیک کرد:
- الو یونگیا تو اونجا پیش متینی؟

حتی نمیدونست باید چی بگه نمیدونست متین چقدر از راز هاشون رو برای بنگ پی دی لو داده پس به تته پته افتاد و گفت:
- الو هیونگ نیم... اوووم شما چرا...

خود بنگ پی دی بدون کامل شدن جمله یونگی جواب داد:
- متین بهم زنگ زد این وقت صبح چرا مست کرده؟ اصلا مگه الان نباید ترکیه باشه شما کجایین؟

- هیونگ نیم من... نه یعنی ما... چیزه... کره ایم
دروغ گفته بود چطوری قرار بود به رییس کمپانیش بگه دلم برای دوست پسرم تنگ شد بنابراین بدون اجازه ات برنامه ام رو خالی کردم و بدون اینکه کسی بفهمه به ترکیه اومدم؟

- متین چی میگفت؟ منظورش از اینکه به تو توجه نکنم چی بود؟ چرا نباید به تو توجه کنم؟

- هیچی یکم حسودیش شده از اینکه واسه آهنگ جدید سهم پارتش از من و نامجون کمتره برای همین مست کرده
بنگ پی دی خندید:

- این وقت صبح واسه همین زنگ زده سر من داد میزنه؟ بهش بگو در عوض سنتر رقص تویی هرکسی یه وظایفی داره دیگه. آهان وایسا ببینم یه چیزاییم درباره اینکه رو کوکی میخوابه گفت

این یکی رو یونگی اصلا نمیدونست چطور باید جمع کنی به اطراف نگاهی کرد و با دیدن متین که چوب شکسته بیلیارد رو حالت بیل توی سوراخ میکوبید و در میاورد سریع گفت:

- هیونگ نیم متین باز داره دسته گل آب میده من باید برم شما برو بخواب و به این کابوس کوفتی فکر نکن شب بخیر
گوشی رو قطع کرد و سراغ متین رفت و گفت:

- چکار بنگ پی دی گردالو داشتی بهش زنگ زدی
- گردالو؟ من با گردالو کاری ندارم گوشیم رو میدی؟ باید به کوکی زنگ بزنم
- نخیر نمیدم کوکی بی کوکی میترسم اینبار زنگ بزنی به معاون رییس جای خود رییس

- خب پس تو میدونی چرا کوکی منو کمتر از نامجون هیونگ دوست داره؟
چشمای مظلومش باعث میشد اعصابش خورد بشه دستاشو از هم باز کرد و گفت:
- هیچکس نمیتونه تورو دوست نداشته باشه بیا پایین متین

The ENDTempat di mana cerita hidup. Terokai sekarang