گفت و درست همون موقع اندام سوهو رو چنگ زد و فقط چند ثانیه نوازش کافی بود تا سوهو شل بشه از شدت لذت زیاد ملافه زیر دستش رو چنگ زد و به مبین که سرش رو برای بوسیدن عضو خم کرده بود نگاهی کرد و خیره تکون خوردن موهای مبین وقت عوض کردن زاویه ی بوسه هاش شد
دیدن مبین موقع این کار حس لذتش رو بیشتر میکرد اما با پیچیدن زبون مبین دور عضوش نتونست بیشتر از این طاقت بیاره خودش رو محکم به تخت کوبید و جلوی دهنش رو گرفت تا از سر شهوت زیاد جیغ نزنه با هر حرکت زبون متین دور اندامش قوسی به کمرش میداد و ملافه رو توی مشتاش بیشتر فشار میداد و خمار نالید:
- اوه موبینا لطفا دیگه بسه داری میکشیمحتی فکرشم نمیکرد مبین مست واقعا انقدر حرف گوش کن باشه که درست چند لحظه قبل از به کام رسیدنش رهاش کنه با گیجی و عصبانیت ناشی از ناکام موندن بلند شد و متعجب به مبینی که ولش کرده بود تا با دسته گلش بازی کنه نگاه کرد و پرسید:
- چکار داری میکنی موبینا؟در حال باز کردن پوسته کاندوم انگار نه انگار همین یکم پیش داشت بالاترین لذت دنیا رو به سوهو میداد خیلی عادی انگار معمول ترین کار دنیا رو میکنه گفت:
- تو توهمی نمیدونی اما جونای من خوشش نمیاد بدون محافظت انجامش بدم
سرش رو یکم نزدیک اورد دستش رو کنار دهنش گذاشت و یواش پچ پچ کرد:
- میدونی یکم وسواسیهخب این حرف کاملا منطقی بود اما دلیل نمیشد که سوهو زیر لبی نق نزنه خودش رو بی حال روی تخت پرت کرد و زیر لبی گفت:
- اما لعنتی من نزدیک بودم
به ثانیه نکشیده دوباره حرکت دستای مبین رو روی اندامش حس کرد نیم خیز شد و نگاهش کرد و با دیدن مبینی که داشت خیلی با دقت کاندوم رو روی اندامش میکشید این بار متعجب پرسید:
- دقیقا داری چیکار میکنی؟
مبین فقط یک صدم ثانیه زیر چشمی نگاهش کرد و باز روی حرفش اصرار کرد:- تو چطور توهمی هستی که حتی اصول اولیه کارای خلاف عفت هم نمیدونی؟ من که هر روز هفته وقتی سوهو سرش شلوغه توهم خوابیدن با سوهو رو دارم تو چجوری انقدر چشم و گوش بسته موندی؟
نتونست جلو کش اومدن لبهاش رو بگیره چشمش روشن پس مبین تصورای هات درباره اش داشت اما این چجور تصوراتی بود که سوهو نیاز به کاندوم داشت؟ محض یاداوری گفت:
- موبینا مال من جایی فرو نمیره که بخواییم از اینا واسش استفاده کنیم
کوچکترین اهمیتی نداد و فقط گفت:- چه اشکال داره یکی روش میکشیم دیگه نو به نظر میاد
نو؟ یعنی الان از نظرش مناسب نبود؟ دوسش نداشت؟ یجورایی بهش برخورد و پرسید:- مگه الان کهنه ست؟
- نه فقط تو ایران بخوای چیزی نو به نظر بیاد باید نایلون روش بکشی بیا ببین چقدر نو تر شد
YOU ARE READING
The END
Fanfictionفصل آخر از سری مجموعه im not ok و paper cuts دوستان تازه وارد توجه کنید به دلایلی واتپد پارت ها رو به هم ریخته آپ کرده از روی لیست میتونید به ترتیب شماره پارت ها مطالعه کنید این بوک شامل پارت یک تا صد و پنجاه هست