warm

937 111 5
                                    

_بفرمایید!
مصطفوی_این چیه؟
_استعفانامم!
مصطفوی_جای دیگه‌ای بهت کار پیشنهاد دادن؟ یا می‌خوای دفتر مستقل داشته باشی؟
_هیچ کدوم، دارم مهاجرت میکنم.
مصطفوی_دلیل خوبیه برای استعفا! حالا کجا میری؟
_آمریکا.
مصطفوی_تنها؟
_با همسر آیندم، اونجا قراره ازدواج کنیم.
مصطفوی_خوشحال شدم، به هر حال اگه مشکلی پیش اومد و به هر دلیلی نرفتی، شغلت سر جاشه!

تصمیم سختی بود،سه هفته زمان برد تا فقط فرید قبول کنه، بعدم افتادیم دنبال فروش دار و ندارمون و تبدیلش به دلار. فقط سهاممون تو هتلهای زنجیره‌ای پارسا رو نگه داشتیم و حسابی که سودشو میریختیم توش. فرید هر روز غر میزد و مخمو می‌خورد ولی من به آینده امیدوار بودم.
بعد جمع کردن وسایلم برگشتم خونه، فرید با ظرف بستنی لم داده بود رو کاناپه. فقط وقتایی که ناراحت بود بستنی می‌خورد و این یعنی الآن خیلی ناراحته.

_فریییییید!فرید_هاااان؟_من خواستم بریم که جفتمون خوشحالتر باشیم، اینجوری که تو افسردگی گرفتی من به گوه خوردن افتادم!!!!!فرید_من از اینکه میریم ناراحت نیستم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

_فریییییید!
فرید_هاااان؟
_من خواستم بریم که جفتمون خوشحالتر باشیم، اینجوری که تو افسردگی گرفتی من به گوه خوردن افتادم!!!!!
فرید_من از اینکه میریم ناراحت نیستم.
نشستم کنارش_پس چرا ناراحتی؟
فرید_از اینکه از چیزایی که دوسشون دارم دور میشم ناراحتم! این شهر، شغلم، ماشینِ عزیزم، حتی این کاناپه!
_پس چرا داری میای؟
فرید_چون هیچ کدومشونو به اندازه تو دوست ندارم!!!
_برای من فرقی نمی‌کنه، هنوز دیر نشده، اگه...
فرید_من نمی‌خوام جایی باشم که تو توش خوشحال نیستی!حتی اگه به قیمت از دست دادن ماشینم باشه.
_فرید؟
فرید_هوووم؟
_قول میدم پشیمون نشی!خب؟
فرید_باشه،بستنی می‌خوری؟
-نه دلم درد میگیره خودت بخور.

ObiymyWhere stories live. Discover now