فرید_ای بابا!
_حوصلتو ندارم
فرید_خب آخه ببین، قبل اومدنمون من چسناله میکردم، الآن تو چصناله می کنی.
_خب ناراحتم، مامان رسما منو از خونه بیرون انداخت و طرد کرد.
فرید_مطمعنی جریان همینه؟
_خب،خب، اینکه گفت دیگه پسری به اسم من نداره هم هست.
فرید_کبی؟
مطمئن باش وقتی نوههای تپل مپلشو ببینه می بخشتمون.
_نوهها؟
فرید_اره دیگه،یدونه که نمیشه.
_یکم خودمو کشیدم سمتش و با کمترین فاصله نسبت به صورتش، زمزمه کردم_باشه، هرچی تو بگی...
پهنم کرد رو تخت و پرسید_هرچی؟؟؟
_هرچی!!!!
انتظار هر نوع حرکت عاشقانهای رو داشتم به جز کاری که کرد، تی شرتمو زد بالا و تو شکمم فوت کرد. غش غش خندیدم
_فریییید، اذیتم نکن، توروخدا، فرید، نفسم رفت، وای خدا!
سرشو آورد بالا و مهربون گفت_حداقل خندیدی.
نباید میبوسیدمش؟؟؟از گردنش آویزون شدم_دوستت دارم.
و لباشو نرم بوسیدم.
داشتیم پیش میرفتیم که گوشیش زنگ خورد.غر زدم_جواب نده.
فرید_گور باباش!
و تماسو رد کرد و پرسید_کجا بودیم؟؟؟؟
باخنده کشیدمش سمت خودم.(نیم ساعت بعد)
_فرید؟
فرید_هوووووم؟
_چی بزاریم؟
فرید_چیو؟
_اسم بچههامونو.
فرید_من همیشه دلم میخواست اسم پسرمو بزارم ژوان.
_ژوان؟اسم قشنگیه،معنیش چیه؟
فرید_میعادگاه دو تا عاشق.
سرمو به سینش مالیدم_مثل منو تو؟!؟!؟
فرید_مثل منو تو!!!!
با آرامش چشمامو بستم. تازه چشام گرم شده بود که با جفتک فرید رو کمرم از جا پریدم،بهت زده نگاش کردم که عین خیالشم نبود و عین یه بچه خوابیده بود.
شیطونه میگه یه لگد بهش بزنم از رو تخت بیفته.یجوری پا دراز کرده بود سمتم که اگه یه لگد دیگه بهم میزد از تخت میفتادم پایین.
YOU ARE READING
Obiymy
Romanceهر آدمی فقط یه نفرو داره که حالشو خیلی خوب میکنه. و فقط یه نفرو داره که حالشو خیلی بد میکنه...! بیچاره اونی که این دونفرش یه نفره🙃 پ ن:معنیobiymyآغوش هست #گی_کاپل 🌻پریا🌻